بـشر گاهى با ديد محدود و مادى خود در ارزيابى از حقايق هستى به نتايج نادرستى مى رسد. به عنوان مثال ، (موفقيت ) و (پيشرفت ) را در برخوردارى از متاع دنيا مى داند و مرگ را به هـر گـونـه اى كـه بـاشـد، بـه مـنـزله از دسـت دادن هـمـه چـيـز و شـكـسـت كامل قلمداد مى كند.اين ارزيابيهاى سطحى و شتابزده كه بر پايه تفسير غلط هستى صورت مى گيرد، ممكن است در روحـيه برخى از راهيان حق و حقيقت تاءثير منفى بگذارد وآنها را از ادامه راه ، نوميد و دلسرد سازد.شيوه قرآن كريم ، در اين گونه موارد، اصلاح معيارها و ديدگاههاست . قرآن با روشن ساختن و نـشـان دادن حقايق ، به زدودن تاءثيرات نامطلوب بدآموزيها، تبليغات مغرضانه وبرداشتهاى نـادرسـت مـى پـردازد و از انـحـرافـات احـتـمـالى در فـكـر و عمل جلوگيرى مى كند.آيـه مـورد بـحـث از جمله آياتى است كه به اصلاح تفسيرها و طرز تلقى مردم پيرامون يكى از مـهـمـتـريـن پـديـده هـاى زندگى بشر مى پردازد و براى حيات و مرگ ، مراتب مختلفى در نظر گـرفـتـه كـه يكى حيات و مرگ مادى و حيوانى است . در بعضى از آيات مى فرمايد شما حيات حيوانى نداشتيد (و جزئى از زمين مرده بوديد) و ما شما را از زمين مرده زنده كرديم 126 و به شما حيات داديم حالا كه شما زنده شديد ديگر مرگ به معناى نيستى بر شما عارض نمى شـود. شما مى ميريد يعنى از اين دنيا به برزخ منتقل مى شويد و در برزخ نيز حيات داريد كه آن حيات برزخى است . آيات و روايات فراوانى از جمله همين آيه به اين معنا دلالت دارد.مـرتـبه ديگر از حيات و مرگ ، حيات انسانى و معنوى است . همه انسانها چنين حياتى را ندارند و ايـن حـيـات و زنـدگـى فـقـط از آن كـسـانـى اسـت كـه ايـمـان آورده و عمل صالح انجام دهند:(مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ اَوْ اُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيوةً طَيِّبَةً) 127 هـركـس كـار شـايـسـتـه اى انـجـام دهـد، خواه مرد باشد يا زن ، در حالى كه مؤ من است ، او را به حياتى پاك ، زنده مى داريم .بـنـابـر آيـه مـزبـور، غـيـر مؤ منان از اين حيات بى بهره بوده و مرده اند؛ همچنان كه در آيات ديگر نيز به صراحت آنان را مرده مى داند. از جمله آيه زير:(اِنَّكَ لاتُسْمِعُ الْمَوْتى ) 128 اى پـيـامـبـر تـو نـمـى تـوانـى بـه مـردگان ( كافرانى كه آمادگى شنيدن و پذيرفتن حق را ندارند) آيات خدا را بشنوانى .