گاهى ارزش واهميت يك كار براى انسان ، روشن نيست ، ولى اگر فرد ياافراد مورد اعتمادى از ارزش آن تعريف كنند، اين تعريف آنها براى او، ملاك ارزش واهميت قرار مـى گـيـرد.حـال ، اگـر تـعـريـف كـنـنـده ، خـالق يـكـتـا بـاشـد، درجـه ارزش آن عمل به اندازه اى بالا مى رود كه براى كسى قابل تصور نيست .درآيـه مـزبـور نـه تـنـها پروردگار عالم جهاد را كار شايسته اى مى داند، بلكه تا اندازه اى بـراى آن ارزش واهميت قائل است كه در پايان آيه به كسانى كه توفيق چنين جهادى پيدا كنند، شاد باش گفته ،مى فرمايد:بشارت باد برشما به داد وستدى كه (با خدا) كرده ايد.
لزوم فراگيرى معارف دين براى تبليغ
(وَ مـاكـانَ الْمـُؤْمـِنـُونَ لِيَنْفِرُوا كافَّةً فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِى الدّينِ وَلَيُنْذِروُا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَروُنَ)(توبه ، 122) براى مؤ منان (ساير شهرستانها غير از مدينه ) جايز نيست كه همگى (به سوى ميدان جهاد) كوچ كـنـنـد؛ چـرا از هـر شـهـرى يـك عده (به سوى مدينه ) كوچ نمى كنند تا در دين فهم و بصيرت يـابـند و به هنگام بازگشت ، قوم خويش را (بابيان احكام ومعارف دين ) انذار كنند شايد كه آن قوم بترسند (واز مخالفت خدا حذر كنند.) (101)
چند نكته
1 - مـبـارزه بـا جـهـل بـراى رسـيـدن بـه كـمـال
انـسـان بـراى رسـيـدن بـه كـمـال ، نـيـاز بـه عـمـل آگـاهـانـه دارد و بـا عـمـلى كـه بـدون آگـاهـى و از روى جـهـل ، انـجـام دهـد، بـه كـمـال نـمـى رسـد نـتـيـجـه آنـكـه انـسـان جـاهـل بـه كـمـال نمى رسد. پس بر هر كس ، بويژه كسى كه مى خواهد عنوان مبلّغ دين را داشته بـاشـد، لازم اسـت بـه جـهاد با جهل برخاسته ، معارف دين را فرا گيرد. چنانچه چنين توفيقى پـيـدا كـرد، مهمترين شرطى كه بايد يك مبلّغ دينى داشته باشد، به دست آورده است كه هم خود به سوى كمال ، راه يافته است و هم مى تواندديگران را بسوى آن راهنمايى كند.
2 - مـعـيـار تـشـخـيـص حـق از بـاطـل
خـداونـد عـالم ، قـدرت تـشـخـيـص حـق از بـاطـل را بـه انـسـان ارزانـى داشـتـه اسـت از ايـن رو هـر كـس مـى تـوانـد بـا نـيـروى عقل ، در محدوده كليّات ، حق را از باطل جدا سازد، ولى در مورد جزئيات بايد معيار تشخيص حق از بـاطـل را در مـعـارف ديـن جـسـتـجـو كـرد، زيـرا عـقـل مـا قـدرت چـنـيـن كـارى را نـدارد بـه عـنـوان مثال ؛ عقل حكم مى كند كه ظلم ، ممنوع است اما درهمه موارد نمى تواند مصداق ظلم را تشخيص دهد و ناگزير بايد از احكام و معارف اسلامى كمك بگيرد.ايـنـجـاسـت كـه لازم اسـت عـده اى از مـردم ، دامـن هـمـّت بـه كمر زده ، معارف دين را فرا گيرند و درمـرحـله بـعـد قـشـرهـاى مختلف جامعه را با آن آ شنا نمايند تا عملى بر خلاف دستورهاى الهى انـجـام نـگـيـرد ومـعـارف ديـن ، مـعـيـار تـشـخـيـص حـق وبـاطـل و نـيـك وبـد بـاشـد نـه سـليقه و مـيـل افراد. البته هم در زمان پيامبر(ص ) و هم امروز، براى همه افراد مقدور نبوده و نيست كه از شهر و ديار خود كوچ كنند و به حضور رهبران دينى بشتابند و احكام ومعارف دين را از آنها كسب كـنـنـد، پـس بـايـد از هـر شـهـر وديـار، تـعـدادى بـه سـوى مـراكـز عـلمـى كـوچ كـنـنـد و در مـسـائل ديـن ، فـهـم و بـصيرت يابند وبعد از فراگيرى علوم دينى لازم است كه بر گردند و وظيفه انذار را انجام دهند.كوچ كردن براى كسب معارف دينى به تنهايى هدف نيست و علاوه بر اينكه بايد خود تربيت شوند، بايد علم