جدا نبودن اطاعت خدا و پيامبر از يكديگر - فرازهایی از قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرازهایی از قرآن - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مـنـظـور از مـحـبـت خـدا نـسبت به بندگان ، اين است كه از آنان راضى باشد و با گذشت و اغـمـاض از تـقـصـيـرشـان ، حـجـابـهـا را از دلشـان بـرگـيـرد و آنـان را مـقـرب درگـاه خـود سازد. 263

جدا نبودن اطاعت خدا و پيامبر از يكديگر

از جـمله (اَطيعُواللّهَ و الرَّسُولَ) استفاده مى شود كه اطاعت خداوند و پيامبر(ص ) از يكديگر جدا نيست اطاعت پيامبر(ص )، اطاعت خداست و اطاعت خدا، اطاعت پيامبر(ص ).

از ايـن رو در آيـه قـبـل ، فـقـط سـخـن از اطـاعـت پـيـامبر(ص )در كار بود، ولى در اينجا از خدا و پيامبر(ص )هر دو. 264 تشبيه حضرت عيسى (ع )به حضرت آدم (ع ) (اِنَّ مَثَلَ عيسى عِنْدَاللّهِ كَمَثَلِ ادَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ) 265 بـراسـتـى مـثـل عـيسى نزد خدا همچون آدم است كه وى را از خاك آفريد، سپس فرمود:موجود شو، بلافاصله موجود شد.

شاءن نزول

ايـن آيـه از آيـاتـى اسـت كـه در پـاسـخ هـيـاءت اعـزامـى مـسـيـحـيـان نـجـران بـه مـديـنـه ، نـازل شـده اسـت ؛ هـمـان گـونـه كه نقل شده ، مسيحيان نجران ، يك هياءت شصت نفره به منظور تـحـقـيـق از درسـتـى يـا نـادرسـتـى آئيـن جـديـد يـعـنـى اسـلام ، به مدينه اعزام كردند. يكى از پرسشهاى آن هياءت از رسول گرامى (ص )اين بود كه ما را به چه دعوت مى كنى ؟ پـيـامـبـر(ص )پـاسـخ ‌داد:بـه سـوى خـداونـد يـگـانـه و ايـنـكـه بـپـذيـريـد، مـن رسـول خـدا به سوى مردم هستم تا آنان را هدايت كنم ، و ديگر اينكه مسيح ، بنده اى از بندگان خدا بود و حالات و جنبه هاى بشرى داشت و چون ديگران غذا مى خورد.

آنـان از پـذيـرفـتـن ايـن سـخـن سـر برتافتند و ولادت عيسى (ع )را بدون پدر، دستاويز خود دربـاره اعـتـقـاد بـه الوهـيـت او قـرار دادنـد. آيـه فـوق و آيـه پـس از آن ، در پـاسـخ آنـان نازل شد، ولى نپذيرفتند و ماجراى مباهله پيش آمد. 266

عيسى (ع ) همانند آدم (ع ) است

ايـن آيه شريفه هدف اصلى از ذكر داستان عيسى (ع ) را بطور خلاصه بيان مى كند و در حقيقت اجـمـالى اسـت بـعـد از تـفـصـيـل ذكر شده در آيات 35 ـ 58، و اين كار (يعنى خلاصه گيرى از گـفـتار بخصوص آنجا كه پاى استدلال در ميان باشد) از مزاياى كلام است . مناسب مقام اين بود كه در آفرينش عيسى پس از آنكه به تفصيل سخن گفت ، اينك به ايجاز سخن بگويد تا روشن شـود كـه كـيـفـيـت ولادت آن حضرت ، بيش از اين دلالت ندارد كه وى نيز چون آدم عليه السلام ، بشرى مخلوق بود، پس روا نيست كه درباره او بيش از آنچه درباره حضرت آدم آمده گفته شود و آن اين است كه وى بشرى است كه خداوند او را بدون پدر آفريد. 267 پس معناى آيه چنين است :مثل عيسى نزد خدا و كيفيت خلقت او شبيه به خلقت آدم است و كيفيت خلقت آدم ايـن بـوده كـه اجزاى از خاك جمع كرد و سپس به آن چنين فرمان داد:(باش ). سپس آن خاك به صورت و سيرت يك بشر تمام عيار، وجود يافت ؛ بدون اينكه از پدرى متولد شده باشد. پس عـيـسـى هـم در خـلقـتـش هـمـانند آدم غير معمولى است و به امر پروردگار وجود يافته است بدون اينكه از پدرى متولد شده باشد.

از اين بيان ، دو دليل بر نفى الوهيت و خدايى عيسى ، به دست مى آيد:

الف ـ عـيـسـى مـخلوق خداست و خدا خبر داده كه او مخلوق من است ، هر چند كه پدر نداشته باشد و كسى كه به دست ديگرى خلق شده ، بنده است ، نه آفريدگار و پروردگار.

ب ـ در خـلقـت او چـيـز زايـد بـر خلقت آدم نيست كه باعث شود شما او را خدا بخوانيد و اگر كيفيت خـلقت او مقتضى خدايى اش باشد، پس بايد آدم را هم خدا دانست (با اينكه آدم نه پدر داشت و نه مادر)، ولى مسيحيان او را خدا نمى دانند. 268

عالم خلق و امر

آيـه مورد بحث ، نخست به جنبه جسمانى و بشرى انسان اشاره مى كند:(خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ) او را از خـاك

/ 375