(وَ إِذْ تـَاءَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لاََزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابى لَشَديدٌ وَ قالَ مُوسى إِنْ تَكْفُرُوا اءَنْتُمْ وَ مَنْ فِى الاَْرْضِ جَميعاً فَاِنَّ اللّهَ لَغَنِّىٌ حَميدٌ)(ابراهيم ، 8 ـ 7) و پروردگارتان اعلام كرد كه اگر مرا سپاس گوييد، بر نعمت شما مى افزايم و اگر كفران كنيد بدانيد كه عذاب من سخت است . و موسى گفت :اگر شما و همه مردم روى زمين كافر شويد، خدا بى نياز و درخور ستايش است .
چند نكته
1 - مـفـهوم شكر
شكر به معناى ظاهر ساختن و كفران ازمادّه كفر به معناى پوشاندن است . تشكّر در مـقـابل نيكى و (احسان ) منعم به منزله اعلان خوبى اوست و كفران نعمت سرپوش نهادن بر آن و مخفى نگه داشتن عمل نيك است كه اوّلى ممدوح و دوّمى مذموم است .(55)
2 - ارزش شـكـر
شـكـر، ريـشـه فـطـرى دارد و از نـظـر عـقـل و شـرع ، واجـب و نـوعـى عـبـادت اسـت .قـرآن ارزش خـاصـّى بـراى آن قـائل اسـت ؛ حـمـد و شـكـر، سـرآغاز كتاب خداست و مدخل آن است . حمد و شكر، كليد فتح قرآن و (فاتحة الكتاب ) است . كفران نعمت وسيله شكست است و كُفر آور؛ كفران و ناسپاسى ، با كفر الهى همراه بوده و زمينه كفر آدمى را فراهم مى آورد.قـرآن ، يـكى از عوامل مهم انحطاطِ تمدنهاى گذشته امتهاى توحيدى راناسپاسى مى داند و شكر را از اسباب اصلى بقاى تمدن و فرهنگ بشر و رمز موفقّيت مسلمانان اعلام مى كند.شـكر، سبب جلب رضايت خداست (وَ إِنْ تَشْكُروايَرْضَهُ لَكُمْ)(56)، اگر شكر گزار خداباشيد از شما راضى مى شود.شكر، عامل پيشگيرى از معصيت است چنان كه حضرت على (ع ) فرمود:(لَوْ لَمْ يَتَوَعَّدِ اللّهُ عَلى مَعْصِيَتِهِ لَكانَ يَجِبُ اءَنْ لا يُعْصى شُكْراً لِنِعَمِهِ)(57) اگـر خـداونـد از نـافرمانى خود بيم نمى داد واجب بود كه به خاطر شكر نعمتهايش نافرمانى نشود.شـكـر، سـبـب فـزونى نعمت است . (لَئِنْ شَكَرْتُمْ لاََزيدَنَّكُمْ). كفران نعمت بر عكس ، شكر عذاب دنيوى و اخروى به همراه دارد.(وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ اِنَّ عَذابى لَشَدى دٌ) عذاب ، مطلق و كُلّى است و شامل هر دو است . كفران نعمت موجب سلب نعمت است . على (ع ) فرمود:(إِذا وَصَلَتْ إِلَيْكُمْ اءَطْرافُ النِّعَمِ فَلا تُنَفِّرُوا اءَقْصاها بِقِلَّةِ الشُّكْرِ)(58) هرگاه كه طليعه بخششها و نعمتهاى الهى به شما رسيد، دنباله آن رابا ناسپاسى دور نكنيد.
3 - نـتـيـجـه كـُفـر
حـضـرت مـوسـى (ع ) در پـى اصـرارش بـر بـنـى اسـرائيـل در پـذيـرش تـوحـيد وايمان به خداوند از ايمان آوردن آنان ماءيوس مى شود و براى پـيـشـگـيـرى از سـوء ظن آنها ـ كه ممكن بود چنين نپندارند كه خداى موسى به ايمان آنها نيازمند اسـت واگـر ايـمـان نـيـاورند ضررى مى بيند مى گويد:اگر شما و تمام مردم روى زمين كافر شـويـد، در حـقـيـقـت خودتان ، زيان و خسارت ديده ايد و ايمان و كفر شما در خداى من اثر مثبت يا مـنـفى ندارد، بدليل اينكه خدابى نياز است و بى نيازى او هم ذاتى است . چنان كه حضرت على (ع ) فرمود:خـداى سبحان ، جهانيان را آفريد در حالى كه از طاعتشان بى نياز بود و از معصيتشان در امان ، چـرا كـه نـافـرمـانـى مـعـصـيـتـكار ضررى به او نمى زند و طاعت فرمانبردار، نفعى بدو نمى رساند.(59) خـدا حـمـيـد اسـت يـعـنـى جـمـال و زيـبـايـيـهـايـى را كـه در فـعـل مـُنـعـم اسـت آشـكـار مـى سـازد چـون افـعـال خـداونـد از هـر جـهـت زيـبـاسـت ، پـس او (جميل ) و جمالش روشن و هويداست حال كسى