(قالُوا ءَاِنَّكَ لاََنْتَ يُوسُفُ قالَ اَنَا يُوسُفُ وَ هذا اَخى قَدْمَنَّ اللّهُ عَلَيْنا اِنَّهُ مَنْ يَتَّقِ وَ يَصْبِرْ فَاِنَّ اللّهَ لا يُضيعُ اَجْرَ الْمُحْسِنينَ)(يوسف ، 90) بـرادران گـفـتـنـد:آيا تو همان يوسفى ؟ گفت :من يوسفم و اين برادرم مى باشد. خدابه ما منت نهاد، چه اينكه هر كس تقوا پيشه كند و صبور باشد، خداوند پاداش نيكوكاران را ضايع نمى كند.
چند نكته
1 - سـنـّت الهـى
بـرادران بـراى بـار سوم به حضور يوسف (ع ) بار يافتند و گرفتارى و سـخـتـى زنـدگـى خـود را تـوضيح داده ، از عزيز تقاضاى كمك كردند. يوسف پرسيد:آيا مى دانـيـد كـه شـمـا بـه گـونـه اى جـاهـلانـه بـا يـوسـف و بـرادرش چـه كـرديـد؟ ايـن سـؤ ال آنـهـا را بـه فـكـر انداخت كه عزيز چگونه از يوسف خبر دارد؟ نكند او يوسف باشد؟ پس با تـعـجـب پـرسـيـدنـد:آيـا تـو هـمـان يـوسفى ؟ حضرت يوسف خود را معرفى كرد و راز نجات و پيشرفت خود را بيان نمود. او گفت كه سنت خداوند بر اين است كه اگر كسى در گرفتاريها و امتحانات دوران زندگى تقوا بورزد و در راه بندگى ، استقامت نمايد و صبورى كند، منت ، رحمت و گـشـايـش خداوندى نصيب او مى شود، اين قانون عمومى خلقت و اراده تغيير ناپذير خداوند مى باشد كه در جاى ديگر به اين تعبير بيان شده است .(وَ مَنْ يَتَّقِ اللّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً)(9) هر كس در گرفتاريها تقوا بورزد خداوند براى او راه نجات و خروج قرار مى دهد.اين سخن يوسف تاءييدى بر گفتار پدر بود كه هنگام فرستادن آنها فرمود كه از رَوْح و رحمت الهى ماءيوس نباشيد كه ياءس از رحمت الهى ، مخصوص كافران است .امروز نيز براى ما همين سنت الهى راه گشاست . ملتى كه تقوا و صبر پيشه كند خدا رهائيش مى بخشد.
2 - صـبر و تقوا
در اينكه منظور از تقوا و صبر در اين آيه شريفه چيست ؟ نظرات مختلفى داده شده است ؟ ولى با توجه به داستان حضرت يوسف (ع ) به نظر مى آيد كه منظور از تقوا اين اسـت كه در تمام مراحل زندگى ، خدا را مد نظر داشته باشد و از خشم و غضب او بترسد و آنچه دسـتـور داده ، انـجام دهد و از آنچه نهى كرده اجتناب نمايد و خلاصه خود را به صفات بندگى بـيـارايـد. مـنـظـور از صـبـر اين است كه در سختيهاى بندگى ، استقامت ورزيده ، صبر نمايد و مـشـكـلات ايـن راه ، او را بـه زانـو در نـيـاورد و از راه باز ندارد. يوسف خود، نمونه اين تقوا و صـبـر اسـت .. رنـج چاه و زحمت اسارت را مى پذيرد، در حرمسراى عزيز، پاكدامنى را پيشه مى كـنـد و در مـقـابـل خـواهـش نـفـس تسليم نمى شود، رنج زندان او را شكست نمى دهد و در تمام اين مراحل ، بر صراط بندگى ، استوار مى ماند.از ايـنـكـه در آخـر آيـه فـرمـود:(خـداونـد اجـر نـيـكـوكـاران را ضـايـع نـمـى كـنـد) و در اول آيـه نـيـز صـحـبـت از تـقـوا و صـبـر بـود، چـنـيـن بـرداشـت مى شود كه متقيان صابر، همان نيكوكاران و احسان كنندگان هستند.(10)
3 - يـادآورى مـنـّت خـدا
حـضرت يوسف (ع ) وقتى خود را به برادران شناساند، همانند بندگان طـغـيـانـگر خدا به تعريف از خود نپرداخت ؛ شوكت و دولت را به خود نسبت نداد و آن را نتيجه و حـاصـل كـاردانـى و علم و درايت خود ندانست ، بلكه فرمود:خداوند بر من منت نهاد كه مرا از چاه ، نـجـات داد و بـه مـن صـبر و تقوا ارزانى داشت تا از بحرانهاى هلاكتبار و ضلالت آور، پاك و سـالم بـيـرون آيـم و مـرا بـه اين مقام و موقعيت رساند و برادرم را به نزدم آورد. سپس حضرت يـوسـف (ع ) بـه هـدايـت و دعـوت آنـان پرداخت كه راه رسيدن به سعادت ، چنگ زدن به ريسمان الهى ، تقوا ورزيدن و صبر كردن است .