نـوح پـيـامـبـر پـس از دعوت قوم خود به توحيد، باجمله (اِنّى اَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظيمٍ)، آنان را تهديد به عذاب روز قيامت مى كند و معاد را به آنان گوشزد مى نمايد.
3 ـ تعبير (اخاهم )در اين آيات
تـعـبـيـر (اخـاهـم يـعـنـى بـرادرشـان ) سـه بـار در ايـن آيـات آمـده اسـت . احـتـمـال دارد ايـن تـعـبـير بدين خاطر باشد كه پيامبران ، چون برادرانى در نهايت دلسوزى و مـهـربانى با قوم خود رفتار مى كردند. از طرف ديگر، اين تعبير، حاكى از يك نوع برابرى ونفى هر گونه برترى طلبى است ، يعنى پيامبران هيچ گونه انگيزه اى در هدايت انسانها جز نجات آنها از گمراهى و بدبختى ندارند. (169)
4 ـ تذكر به دورى از گناه و توجه به نعمتها
هـود پيامبر، قوم خود را بعد از دعوت به يكتاپرستى به پرواى از خدا و دورى از گناه دعوت مـى كـرد. او و حضرت صالح ، نعمتهاى الهى را براى قوم خود يادآور مى شدند از جمله حضرت صالح قوم ثمود را توجه مى دهد به جانشينى قوم عاد و ساير امتهاى گذشته و ساختن قصرها و خانه ها در دشتها و كوهها و از آنان مى خواهد كه در زمين فساد نكنند.
5 ـ رسالت لوط و شعيب (ع )
حـضرت لوط (ع ) قوم لوط را به پرهيز از عمل شنيع لواط فراخواند و حضرت شعيب (ع ) نيز مـردم مـديـن را بـه خداپرستى و توحيد دعوت نمود واز كم فروشى و باز داشتن مردم از راه خدا بر حذر داشت .عمران و آبادى ، در سايه ايمان وتقوا (وَلَوْ اَنَّ اَهـْلَ الْقـُرى امـَنـُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالاَْرْضِ وَلكِنْ كَذَّبُوا فَاَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ)(اعراف ، 96) واگر مردمى كه در شهرها و آباديها زندگى مى كنند، ايمان مى آوردند و تقوا پيشه مى كردند، بركاتى از آسمان و زمين رابرآنها مى گشوديم ولى (آنهاحقايق را) تكذيب كردند؛ ما هم آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم .
چند نكته
1 ـ منظور از بركات آسمان و زمين
در ايـن مـورد كه منظور از (بركات ) زمين وآسمان چيست ، در ميان مفسران گفتگوست . بعضى آن را بـه نـزول بـاران و رويـيـدن گـيـاهـان ، تـفـسـيـر كـرده انـد و عـده اى بـه اجـابـت دعـاو حـل مـشـكـلات زنـدگـى ، ولى ايـن احتمال نيز وجود دارد كه منظور از بركات آسمانى ، بركات مـعـنـوى و مـنـظـور از بـركـات زمـيـنـى ، بـركـات مـادى اسـت . البـتـه تـفـسـيـر اوّل از همه مناسبتر است .
2 ـ ايمان و تقوا سبب آبادى
بـاز شدن درهاى بركات خداوندى به سبب ايمان كلّ جامعه است ، نه ايمان يك يا دو يا چند نفر، چـون كـفر و فسق جامعه ، با ايمان و تقواى چند نفر، تمام شدنى نيست و آثار شوم خود را مانند جلوگيرى از بركات خداوندى خواهد داشت .اگـر جـامـعـه اى داراى ايـمـان وتـقـواى الهـى شـد، بـركـات خـداونـد، شـامـل حـال آن جـامـعـه و بـاعـث عـمـران و آبادانى آن مى شود. جامعه پرهيزكار و متكى به خدا از نـعـمتهاى الهى در مسير صحيح آن استفاده مى كند، بر عكس جوامع امروز كه بخش بسيار مهمى از نـيـروى انـسـانـى و مـنـابـع اقتصادى جهان را در راه (مسابقه تسليحاتى ) و ساختن سلاحهاى نابود كننده ، مصرف مى كنند.
3 ـ پاسخ به سؤ الى مهم
مـمـكـن اسـت سـؤ ال شـود كـه اگـر ايـمـان و تـقـوا مـوجـب نـزول بـركـات الهـى اسـت و نـقطه مقابل آن موجب سلب بركات است ، چرا جوامعى كه بويى از ايمان نبرده اند، غرق درناز ونعمتند در حاليكه جمعى