سؤ ال بيجا - فرازهایی از قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرازهایی از قرآن - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سؤ ال بيجا

(يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَسْاءَلُوا عَنْ اَشْياءَ اِنْ تُبْدَلَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَاِنْ تَسْاءَلُوا عَنْها حينَ يُنَزَّلُ الْقُرانُ تُبْدَلَكُمْ عَفَااللّهُ عَنْها غَفُورٌ حَليمٌ) (مائده ،101) اى ايمان آورندگان ! از چيزهايى سؤ ال نكنيد كه اگر بر شما آشكار شود، ناراحت مى شويد، و اگـر هـنگام نزول قرآن از آنها سؤ ال كنيد، بر شما معلوم مى شود. خداوند آنها را بخشيد كه او بخشنده و حليم است .

چند نكته

1 ـ مصلحت نوع بشر

خـداى مـتعال ، عالم وجود را برمبناى نظامى حكيمانه ، استوار ساخته و به اقتضاى حكمت ، امورى را بـراى آدمـيـان ، پنهان وامورى را آشكار كرده است . پافشارى براى آشكار شدن آنچه پنهان گـذارده شـده و يـامـخـفـى كـردن آنـچـه بـه حـكـمـت الهـى آشـكـار شـده ، بـاعـث اختلال نظام زندگى بشرى است .

براى مثال ، مصلحت بشر در اين است كه از روز مرگ خود، روز مـرگ دوستان و عزيزان ، روز زوال قدرت و حكومتش بى اطلاع باشد؛ چون اگر بداند چند روز آيـنـده مـى مـيـرد و يا عزيزى را از دست مى دهد، تشويش و اضطراب بر او غلبه مى كند و نظام زندگى اش به هم مى خورد. خداوند مصلحت را در اين ديده كه مطالبى را از او پوشيده بدارد او نـيـز بـايـد بـدانـد كـه جـهـل او نـسـبـت بـه ايـن مـطـالب بـه نـفـع اوسـت و نـبـايـد بـه دنبال اطلاع از آنها باشد. (19)

2 ـ دستور كردن تكليف

خـداونـد بـراى اصـلاح بـشـر و بردن او بسوى كمال ، احكام و دستوراتى صادر فرموده است . دربـعـضـى از آن دسـتورات ، تمام جزئيات ، بيان شده و بعضى از آنها، قيد و شرطى برايش ذكـر نـشـده و درمـورد شـروط آن سـكـوت شـده است و در بعضى ازموارد چيزى نفرموده است . به عـنوان نمونه درآيه شريفه (وَلِلّهِ عَلَى النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ) (20) (بر عهده مردم است كـه حـج خـانـه خـدا بـه جـا آورنـد) نـفـرمـوده اسـت كـه آيـا هـر سـال يـا فـقـط يـك بـار واجـب اسـت . در چـنـيـن مـوارد بـايـد در حـد تـوان بـه دسـتـور عـمـل كـرد و از سـؤ الهايى كه جواب آنها سبب سنگين شدن تكليف مى شود، خوددارى ورزيد. مثلاً اگـر سـؤ ال شـود كـه آيـا هـر سـال حـج لازم اسـت ؟وجـواب آرى داده شـود، آن وقـت تـكـليـف مشكل شده و چه بسا همين تكليف مشكل ، انسان را به فاصله گرفتن از دين وا دارد.

در داسـتـان قـوم بـنـى اسـرائيـل در قـرآن آمـده اسـت كـه قـتـلى در بـيـن آنـهـا رخ داد و قـاتـل ناشناخته ماند و هر كس به گردن ديگرى مى انداخت . آنان به موسى (ع ) رجوع كرده و تـقـاضـاى حـل مـشكل كردند، موسى از جانب خدا راهنمايى خواست و خداوند امر فرمود گاوى ذبح كـنـنـدو قـسـمـتـى از بـدن آن را بـه بـدن مـرده بـزنـنـد تـا زنـده شـود و قـاتـل خـود را مـعـرفـى كـنـد. ايـن قـوم لجـوج بـه جـاى ايـنـكـه بـه دسـتـور عـمـل كـنـنـد، چـنـد بـار بـه طـرح سؤ الهاى بيجا پرداختند و از موسى عليه السلام خواستند از خـداونـد صـفـات آن گـاو را بـپرسد و درهر بار تكليف خود را دشوارتر ساختند و آن قدر پيش رفـتـنـد كـه آن گاو منحصر به فرد شد و مجبور شدند آن را با قيمت بسيار سنگين خريدارى و ذبـح كـنـنـد؛ در صـورتـى كـه اگـر سـؤ ال نـكـرده بـودنـد و هـمـان اول گاوى را ذبح مى كردند، كافى بود و زحمتى هم نداشت . (21)

3 ـ عفو و رحمت

ايـنـكـه خداوند در بعضى از احكام ، شروط آن را بيان نكرده ، به منظور تخفيف و آسان گرفتن بـربـنـدگـان بـوده اسـت ؛ چـنـان كـه درهـمـين آيه مى فرمايد:(عَفَااللّهُ عَنْها) خداوند آنها را بخشيده است ، و در فراز ديگر اين آيه مى فرمايد:(وَاللّهُ غَفُورٌ حَليمٌ) و خداوند، بخشنده و حـليـم اسـت . پـس سـؤ الهـاى بـيجا درباره اين قيود، علاوه بر سنگين كردن تكليف ، درحقيقت ردّ كردن عفو پروردگار و نپذيرفتن آن است با اينكه خداى تعالى جز آسان كردن وظيفه بندگان و تحكيم صفت مغفرت و حلم خود، غرض ‍ ديگرى ، ندارد. (22)

/ 375