(وَإِذا مـَسَّ الاِْنـْسـانَ الفُّرُّ دَعـا نـا لِجَنْبِهِ اءَوْقاعِداً اءَوْقائِماً فَلَمّاكَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّكَاءَنْ لَمْ يَدْعُنا إِلى ضُرٍّ مَسَّهُ كَذالِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفينَ ماكانُوا يَعْمَلُونَ) (يونس ، 12) هـنـگـامـى كـه بـه انـسـان زيـان بـرسـد مـا را (در هـمـه حـال ) مـى خـوانـد، (خـواه ) به پهلو خوابيده يا نشسته يا ايستاده و اما هنگامى كه ناراحتى او را بر طرف ساختيم ، چنان مى رود كه گويى هرگز ما را براى حلّ مشكلى كه به اورسيد نخوانده است . بدينسان ، كردار زشت مسرفان برايشان زينت داده شده است .
چند نكته
1 - خاصيّت مهم دنيا گرايى ، فراموشى خداست
انسان كه دنيا گرا شود، دنيا در چشم او جلوه مـى كـنـد و دلش از محبت آن مالامال مى گردد، بطورى كه ديگر جايى در آن براى محبت و ياد خدا بـاقـى نـمـى ماند و به خدافراموشى مبتلا مى شود. چنين كسى تا درخوشى و فراخى زندگى است ، با خدا رابطه اى ندارد و خدا را نمى خواند، هر آنچه دارد از ناحيه خود و علم و قدرت خود مـى بـيـند (112) و خود را فعّال مايشاء مى داند، اما همين كه گرفتار شد و مصيبت به او رو كـرد و نـاتوانى و عجزش ظاهر شد، با تمام وجود به خدا متوجه مى شود و در هر حالى كه هـسـت ، از او رفـع گـرفـتـارى اش را طـلب مى كند ويكسره خدا،خدا مى گويد. اين همان توحيد و خداشناسى فطرى است .
2 - بازگشت به گمراهى سابق
چنين كسى همين كه خدا، بلايش رابر طرف كرد، دوباره خدا را فـرامـوش مـى كـنـد و دلش بـسـوى هـمـان كـارهـاى قـبـلى اش ميل مى كند وفراموش مى كند كه همو بود كه آن همه خدا خدا مى كرد. علت اين فراموشى اين است كه شيطان ، گناهان و شهوات را در نظر اوجلوه مى دهد، آن چنان كه ياد آن شهوات جاى خالى در دل او بـراى خـدا بـاقـى نـمـى گـذارد و خـدا را، بـعـد ازمـدتـهـا خـدا خـدا كـردن ، از يـادش مـى برد. (113) اين افراد آنچنان به اين جلوه هاى شيطانى دل مى بندند و اين تزيين چنان قلب آنها را جذب مى كـنـد كه راه خود را بهترين راه مى دانند و ديگران را مسخره مى كنند كه چرا آنها هم به لذتهاى دنـيـايـى رو نـمـى آورنـد و چـرا خود را سرگرم عبادت و خدمت به خلق خدا كرده اند و در اين راه زحمتها برخود هموار مى كنند!!
هلاكت قوم ستمگر و جانشينى شمابراى آزمايش
(وَلَقـَدْ اءَهـْلَكْنَاالْقُرُونَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَمّا ظَلَمُوا وَجاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ وَما كانُوا لِيُؤْمِنُوا كـَذلِكَ نـَجـْزِى الْقـَوْمَ الْمـُجـْرِمـيـنََ ثـُمَّ جـَعـَلْنـاكـُمْ خـَلائِفَ فـِى الاَْرْضِ مـِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْطُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ) (يونس ، 13) اقـوامـى را كـه قبل از شما بودند، وقتى مرتكب ظلم شدند، هلاك كرديم . پيامبران بانشانه ها و عـلامـتهاى روشن براى هدايت آنها آمدند، ولى آنها ايمان نمى آوردند. اين چنين ، اقوام مجرم را جزا مى دهيم . بعد از آنها شما را در زمين جانشينشان گردانيده ايم . (وحكومت وقدرت را به شما داديم ) تا بنگريم شما چگونه عمل مى كنيد.
چند نكته
1 - سنت خدا
جهان ، صحنه آزمايش است و چه بسيار امتها و ملّتها دراين صحنه حاضر شده وامتحان داده انـد.سـنّت خدا بر اين است كه هر قومى به ظلم و ستم رو آورد و كفر ورزد، به كيفر ظلم و كـفـرش نـابود شود.