در ايمان ، اكراه نيست - فرازهایی از قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرازهایی از قرآن - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قلب خود به مضمون آن در شـهـادت مـعـتـقـد شـود و بـطـور اجـمـال وبـى چـون و چـرا قـبـول داشـتـه بـاشـد كـه اسـلام ، حـق اسـت هـر چـنـد كـه بـه تـك تـك عـقـايـد حـقـه بـطـور تفصيل معتقد نشده باشد. اين مرحله بتدريج صفاد و رشد پيدا مى كند تا آنجا كه بنده خدا از هر جـهـت و در تـمـام امور بدون چون و چرا تسليم خدا مى شود و حقيقتاً خود را بنده و خدا را معبود مى دانـد. ايـنـجاست كه ديگر اعتراض از او سر نمى زند، در برابر هيچ امرى از قضا و قدر و حكم پـروردگـارش نـاراحـت نـمـى شـود و بـر هـيـچ يـك از خـواسـتـه هـاى او اعـتـراض نـمـى كند. در مقابل اين مرحله از اسلام ، ايمانى قرار داد كه همان يقين (به اللّه ) است و ايمان كاملى است كه بـه وسـيله آن ، عبوديت بنده به حد كمال مى رسد. بنده در اين مرحله ايمانى ، غير از خداى واحد بـى شـريـك ، مالكى نمى بيند و معتقد مى شود كه خودش چيزى ندارد تا از فوت آن بترسد و يا به خاطر از دست دادن آن اندوهناك گردد. (136) البـتـه خـوف و رجـايـى كـه از مـشـاهـده عـظـمـت و جـلال الهـى در قـلب عـبـد حاصل مـى شـود حـتـى در آخـرت هـم زايـل نـمـى شـود، بـلكـه بـيـشـتـر مـى شـود چـون آثـار جـلال وعـظـمـت و تـجـليـات جـمـال و لطـف در عـالم آخـرت بـيـشـتـر اسـت و خـوف حاصل از عظمت حق از لذايذ روحانيه است و منافاتى با اين آيه شريفه ندارد. (137)

در ايمان ، اكراه نيست

(وَ لَوْشـاءَ رَبُّكَ لاَ مـَنَ مـَنْ فـِى اْلا رْضِ كـُلُّهـُمْ جـَمـيـعـاً اءَفـَاءَنـْتَ تـُكْرِهُ النّاسَ حَتّى يَكُونُوا مُؤْمنينَ)(يونس ، 99) اگـر خدا بخواهد، تمام كسانى كه روى زمين هستند، ايمان مى آورند. آيا تو مردم را در فشار مى گذارى كه ايمان بياورند؟

چند نكته

1 - ايـمـان اخـتيارى مطلوب است

انسان ، موجودى است كه مختار و آزاد آفريده شده است و خداوند، راه خـيـر و سـعادت وشقاوت و ضلالت رابراى او بيان كرده و مشخص نموده و او را به پيمودن راه سـعـادت و اجـتـنـاب از گـمـراهـى خـوانـده اسـت . حـال يـا او حـكـم عـقـل را پـيـروى مى كند و راه خداپرستى و سعادت را انتخاب مى كند، يا ازنفس ، پيروى كرده و راه گـمـراهـى و شـقـاوت را انـتـخـاب مى نمايد. به علت همين آزادى در انتخاب است كه هميشه در جامعه تعدادى مؤ منند و تعدادى كافر. در اينجا خداوند خطاب به پيامبرش مى فرمايد كه اگر مـا مـى خـواسـتـيـم واراده مـى كـرديـم ، هـمـه مؤ من مى شدند و هيچ كس ‍ راقدرت سرپيچى ازاراده وخواست مانبود ولى ما چنين نخواسته ايم كه آنها به اجبار، مؤ من باشند و ايمان اجبارى ، مطلوب ما نيست . ما مى خواهيم آنها آزادانه و با خواست خود ايمان بياورند و راه حق را پيروى كنند.

2 - تـهـمت ناروا

يكى از تهمتهاى ناروايى كه دشمنان اسلام ساخته و پرداخته اند، اين است كه اسـلام ، ديـن شـمـشـيـراسـت و بـه زور شـمـشـيـر، بـر مـردم تـحميل شده است . اين آيه شريفه ، بطلان چنين ادعايى را بصراحت بيان مى كند كه غير خداوند نـمـى تـوانـد كـسى را به ايمان آوردن وادار كند، چون ايمان ، امرى قلبى است و اجبار فقط مى تـوانـد ظـاهر ساز باشد. شايد بتوان بازور، افراد را وادار كرد كه در ظاهر به اسلام اقرار كـنند، امّا نمى توان آنها را وادار كرد كه به اسلام ايمان و اعتقاد داشته باشند. تنها خداست كه چـنـيـن قدرتى دارد و اگر اراده كند، تمام انسانها ايمان مى آورند، چون او مقلّب القلوب و صاحب اخـتـيـار قـلبـهاست و خداوند نيز چنين چيزى را اراده نكرده است . پس ممكن نيست دينى را به وسيله شمشير بر مردم ، تحميل كرد و پيامبر هم چنين وظيفه اى ندارد و نمى تواند آنها را به اجبار، مؤ من سازد.

جز خدا هيچكس تغيير دهنده خير و شر انسان نيست

(وَإِنْ يـَمـْسـَسْكَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ إِلا هُوَوَإِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رادَّ لِفَضْلِهِ يُصيبُ بِه مِنَ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ)(يونس ، 107) اگـر خـدا بـه تـو مـشكلى برساند، هيچ كس جز خودش نمى تواند آن را برطرف سازد و اگر بـراى تـو خـيـرى اراده كـنـد، هـيـچ كـس نـمـى تـوانـد مـانـع آن فضل شود و آن را برگرداند. او به هركدام از بندگانش

/ 375