آيـه پـنـج سـوره تـوبـه ، مـتـضـمـّن دسـتـور شـدّت عـمـل مـسـلمـانـان بـا مـشـركـانـى اسـت كـه بـالغـو مـعـاهـده ، بـراى جـنـگ بـاآنـهـا تـعـيين ضرب الاجـل شده است . در اين آيه (آيه 6) به مسلمانان ياد آور مى گردد كه در صورت انقضاى مهلت تعيين شده وآغاز درگيرى ، باز هم اگر مشركى در صدد تحقيق پيام دعوت اسلام برآمد، به او پـنـاه دهـيـد وكـلام خـدا رابـدو بـرسـانـيد، چرا كه اساس احكام و پيمانها، همانا هدايت مردم است . بنابراين ، بايد موقعيت افراد را در نظر گرفت واز جمود در برخورد ها پرهيز كرد، تابتوان با بهره ورى از اصول تربيتى اسلام ، راه را براى هدايت افراد هموار ساخت . اين آيه شريفه مـى آمـوزد كـه حـتّى در بحبوحه جوّ مهيّج جنگ وجهاد، نبايد نرمشهاى اصولى ، تكاپوها وروابط مـنـطـقـى وفـعـّاليتهاى تبليغى و هدايتگرانه را مورد غفلت ومسامحه قرار داد. روشن است كه مسؤ ولان نـظـام اسـلامـى چگونگى اين روابط وپذيرش پناهندگيها، جهت ارشاد وهدايت حق جويان را با توجه به اوضاع وشرايط معين مى كنند.
2 - آزادى عقيده
دراسلام ، انسان جوياى حق ، احترام دارد اگر چه مشرك باشد، واسلام ، حق انتخاب عـقـيـده را بـراى هر انسانى ـ مسلمان يا مشرك ـ به رسميت مى شناسد، ولى هركس پس از انتخاب بايد پيامدها وآثار انتخاب خود را بپذيرد.
3 - مـعـنـاى شـنـيـدن
مـنـظـور از شـنـيـدن كـلام خـدا آگـاه شـدن بـه اصـول ديـن ومـعـارف آن اسـت نـه صـرف شنيدن هرچند صرف شنيدن نيز درجايى كه شنونده ، عـرب بـاشـد در فـهم كلام بى دخالت نيست ، لكن قرآن كريم تنها به عرب اختصاص ندارد و درآنـجـا كـه شنونده اش غير عرب باشد قطعاً ـ با استفاده از سياق ـ منظور همان به دست آوردن اصول دين ومعارف آن است . (36)
4 - آيـه نـسـخ نـشـدنـى
ايـن آيـه از آيـات مـحـكـم اسـت ونـسـخ نـشـده ، بـلكـه قـابـل نـسـخ نـيـسـت ، زيـرا از ضـروريـات ديـن وظـواهـر كـتـاب وسـنـت آن اسـت كـه خـداونـد قـبـل از اتـمـام حـجـت كـسـى را عـقـاب نـمـى كـنـد وانـسـان غـافـل ، مـورد مـؤ آخـذه قـرار نـمـى گـيـرد و ايـن اصـل ، قابل بطلان وتغيير نيست . (37)
مشرك مراعات خويشاوندى وپيمان نمى كند
(كـَيـْفَ يـَكـُونُ لِلْمـُشـْرِكـيـنَ عـَهـْدٌ عـِنـْدَاللّهِ وَعـِنـْدَرَسوُلِهِ اِلا الَّذينَ عاهَدْتُمْ عِنْدَالْمَسْجِدِ الْحَرامِ فـَمـااسـْتـَقـامـُوا لَكـُمْ فـَاسـْتـَقـيـمـُوا لَهـُمْ اِنَّ اللّهِ يُّحـِبُّ الْمـُتَّقـينََ كَيْفَ وَاِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لايـَرْقـُبـُوافـيـكـُمْ اِلاًّ وَلاذِمَّةً يـُرْضـُونـَكـُمْ بـِاءَفـْواهـِهـِمْ وَتـَأْبـى قـُلُوبُهُمْ وَأَكْثَرُهُمْ فاسِقُونََ اشـْتـَرَوْابـِايـاتِ اللّهِ ثـَمـَناً قَليلاً فَصَدُّوا عَنْ سَبيلِهِ اِنَّهُمْ ساءَ ما كانوُا يَعْمَلُونََ لايَرقُبُونَ فى مُؤ مِنٍ اِلاّ وَلا ذِمَّةٍ وَ اوُلئِكَ هُمُ المُعْتَدوُنَ)(توبه ، 7ـ10) چـگونه براى مشركان ، پيمانى نزد خدا ورسولش خواهد بود (درحالى كه آنهاپيمان شكنند) ؟ مگر كسانى كه با آنها نزد مسجد الحرام پيمان بستيد كه تا هنگامى كه بر پيمان خود با شما اسـتـوارنـد، شما نيز بر پيمانتان باآنان استوار بمانيد كه خداوند متقيّان را دوست دارد.چگونه (پيمان مشركان ارزش داشته باشد)؟ درحالى كه اگر بر شما پيروزى يابند، نه خويشاوندى را رعـايـت مـى كـنـنـد و نـه پـيـمـان را.شـما را بازبان خود خشنود مى كنند، ولى دلهاى آنان (از رضـايـت بـه خـشنودى وموفقيت شما) امتناع مى ورزد وبيشتر آنها فاسقند.آيات خدا را به بهاى اندك فروختند. و (مردم را) از راه او باز داشتند. همانا ايشان بدكارى مى كردند. در باره هيچ مؤ منى ، خويشاوندى وپيمان را مراعات نمى كنند آنها همان تجاوز كارانند.