معاهده ، يك پيمان دو جانبه است و ارزش واعتبارآن براى هريك از طرفين تا جـايـى اسـت كـه طرف ديگر به وظايف خويش به موجب آن معاهده پايبند باشد. سوره برائت در الغـاى مـعـاهـده هـاى آن گـروه از مـشـركـان نـازل شـد كـه درعـمـل بـه مفاد معاهده خودبا پيامبر(ص ) مرتكب تخّلف وخيانت شده بودند.آيا در اين صورت ، دليـل خـردمـنـدانـه اى بـراى پايبندى به اين معاهده مى توان يافت ؟! واين پيام صريح خداوند است كه :(اُوفُوابِعَهْدى اُوفِ بِعَهْدِكُمْ) (38)
2 - معاهده محترم
در زمينه الغاى معاهده ها تمام مشركان به يك چوب رانده نمى شوند حكم مربوط بـه هـرگـروه ، پـيرو عملكرد همان گروه است . پيمان كسانى كه به عهد خود وفادار مانده اند تاآنگاه كه چنين باشند، محترم خواهد بود.
3 - عـهـد وتـقـوا
وفـادارى بـه عـهـد وپـيـمـان هرچند با مشرك باشد، لازمه تقوا است وپاداش آن دوستى خداوند خواهد بود.
4 - حيله مظلوم نمايى
مشركان با تكيه بر روابط خويشاوندى وعهد وپيمان ، مى كوشيدند تا عـواطـف عـنـاصر سست ايمان يا ناآگاه از ميان مسلمانان راتحت تاءثير قرار دهند تا از كشتن آنها دسـت بـردارنـد. خـداونـد مـى فـرمـايد كه مشركان ، خود به اين روابط و قرارها پايبند نيستند واگر بر شما چيره شوند رعايت هيچ چيز را نمى كنند.
5 - سبب سلب اعتماد از مشركان
اين آيات ، توضيح مى دهند كه چرا نمى توان به مشركان اعتماد كـرد. آنـان بـه هـيچ پيمانى پايبند نيستندوفا سقند. كسانى هستند كه هدايت وآيات الهى را به بهاى ناچيز دنيا فروختند وبرخلاف نداى فطرت خود به مخالفت با خداوند پرداختند وسدّ راه گرايش مردم به او شدند وبا تدارك زمينه هاى خيانت ، نخستين گام تجاوز را برداشتند.
فـشـرده مطالب آيات (12 ـ 40)توبه
اعـلان جـنـگ بـا مشركان در صورت نقض پيمان وطعن بر اسلام و سرزنش ترك كنندگان پيكار بـا آنـان و تـحـريـك مـسـلمـانـان براى مبارزه با كفّار و كشتن رؤ ساى آنها بخاطر پيمان شكنى وابـتـداى به جنگ از ناحيه آنان و قصدشان بر اخراج پيامبر از مكه ، عذاب خدا آنان را به دست مؤ منان ، آزمايش مؤ منان و مشخّص شدن مجاهدان درجامعه و اعلام عدم شايستگى كفّار براى تعمير مـسـاجـد وانـحـصـار آن بـه مـؤ مـنـان راسـتـيـن (17 ـ 18) مـقـايسه ظالمانه سقايت حجاج و تعمير مسجدالحرام با ايمان به غيب وجهاد در راه خدا و ترفيع درجه هجرت كنندگان ومجاهدان راه خدا و مـژده بـه رحـمـت وبـهـشـت جـاودانه خداوند (19 ـ 23) هشدار به افرادى كه محبّت خويشاوندان و مـال و ثـروت را بـر دوسـتـى خـدا مـقـدم مـى دارنـد(24) امـدادهـاى غـيـبـى درمـوارد زيـاد، نـزول آرامش بر دل پيامبر ومؤ منان و ارسال لشكر نامرئى و تنبيه دشمن درجنگ حنين و پذيرش تـوبه از جانب خداوند كه در چهارچوب اراده اوست (25 ـ 27) اعلان آلودگى مشركان و ممنوعيّت ورودشان به مسجد الحرام و اطمينان به مؤ منان درجهت رونق گرفتن تجارت آنها و دستور پيكار بـا اهـل كـتـاب تا زمان پرداخت جزيه (28 ـ 29) تعريض بر عقايد خرافى يهود و مسيحيّت كه عـزيـر و مـسـيـح را فـرزنـد خـدا پـنـداشـتـه و برخلاف مكتبشان عالمان و راهبان را معبود خود مى دانـسـتـنـد(30 ـ 31) تـلاش دشـمن ، جهت خاموش كردن چراغ دين و اراده خداوند در تداوم آن (32 ـ 33) تـصرّف غاصبانه عالمان و راهبان در اموال مردمان و سد راه خدا شدن و بر روى هم انباشتن نـقـره وطـلا وعدم انفاق آنها كه عذاب الهى را به دنبال دارد (34) مجازات ثروت اندوزان غاصب بـا داغ كـردن پـيـشـانـى و پـشتهايشان با آن طلا و نقره هاى گداخته و اشاره به ماههاى دوازده گـانـه و چـهارماه حرام (35 ـ 36) رابطه جابه جايى ماههاى حرام ـ كه نوعى تشريع است ـ با افـزايـش كفر و گمراهى (37) فراخوانى عموم به