دراينجا، شايد اين سؤ ال مطرح شود كه انسان چگونه مى تواند اعمالى را از خود مخفى كند تا در روز قـيـامـت بـراى او آشـكـار شـود؟ شايد توضيح مطلب اين باشد كه چون ساختمان روانى انـسـان بـگـونـه اى است كه اگر انسان داراى خواسته ها وآرزوهايى باشد و يا اقدام به انجام اعـمالى كند كه بر خلاف نظام ارزشى و يا بر خلاف خواسته هاى فطرى (وجدانى ) او باشد ايـن امـر در وى بـاعـث عـذاب روحـى مـى گـردد و شـدّت ايـن عـذاب مـتـنـاسـب بـا زشـتـى عـمـل مـرتـكـب شـده ، مـى بـاشـد يعنى هر قدر عمل داراى زشتى بيشتر باشد، عذاب و شكنجه آن بيشتر خواهد بود از اين رو، گاهى انسان براى اينكه بتواند بدون دچار شدن به عذاب روحى ، عـمـل خـلاف ارزش را انـجـام دهـد، نـاخـودآگـاه دسـت بـه يـك عـمـل دفـاعـى مـى زنـد، يـعـنـى بـا تـوسـّل بـه غـفـلت و تجاهل ، آن را انجام مى دهد به قول معروف (شتر ديدى نديدى ) ولى روان ناخودآگاه او متوجه ايـن مـسـاءله بـوده ، ايـن امـر در آن ثـبـت مـى شـود و ايـن عمل از آنجا كه براى تعادل روانى فرد، ايجاد خطر مى كند، هيچ گاه به سطح خود آگاه مغزاو نمى آيد. (76) روز قـيـامـت كـه بـسـاط اخـتـيـار بـرچـيـده مـى شـود، انـسـان ديـگـر قـادر بـه پـنـهـان كـردن اعـمـال و نـيـّات خـلاف ارزش خـود نـيـسـت از ايـن رو، تـمـام آن اعمال به سطح خود آگاه او مى آيد و باعث عذاب او مى شود.
3 ـ تاءثير ملكات رذيله
بـا تـوجـه بـه آيـه بـالا كه مى فرمايد اگر كفّار دوباره به دنيا باز گردانده شوند، باز هـمـان اعـمـال قـبـلى را تـكرار خواهند كرد، اين سؤ ال مطرح مى شود كه چگونه ممكن است بعد از ايـنـكـه كـفـّار، روز قـيـامـت را مـشـاهـده كـردنـد و بـه يـقـيـن رسـيـدنـد، دوبـاره هـمـان اعـمـال قـبـلى را تـكـرار كـنـنـد؟ درجـواب بـايـد گـفـت هـمان طورى كه در علم اخلاق ، مطرح است رذايـل اخـلاقـى بـه سـبـب تـكـرار و مداومت بصورت صفت پايدار در آمده ، به اصطلاح ملكه مى شـونـد وجـزء طـبـيـعت ثانوى انسان گشته واز او جدا ناپذير مى گردد. بدين خاطر، پشيمانى حـاصـل ازمـشـاهـده عـذاب ، ندامتى ظاهرى و براى فرار از عذاب است و مدّت كمى پس از برطرف شـدن عـذاب از بـيـن مـى رود و هـمـان حـالات باطنى و روحى قبلى ، بروز مى كند. به همين جهت ، قـرآن مـى فـرمايد، اينكه كافرين ، اظهار مى كنند كه در صورت باز گشت به دنيا، ايمان مى آورنـد و كـارهـاى خـوب انـجـام مـى دهـنـد صحيح نيست و دروغ مى گويند، چون پستى و رذيلت ، بـراثـر كـفـر وعـصـيـان و مـداومـت بـر گناه ، جزءطبيعت آنها شده و در صورت برگشت هم قادر نخواهند بود عمل خير انجام دهند. (77) بـنـابـرايـن بـايد از رسوب و استقرار رذايل به شدت جلوگيرى كرد، درغير اين صورت ممكن اسـت مانع موفقيت انسان براى توبه شود، زيرا توبه به معناى باز گشت و پشيمانى است و وقتى عمل زشت به صورت خوى و خصلت درآمد، انسان از انجام آن پشيمان نخواهد شد.
انكار قيامت
(وَقالُوا اِنْ هِىَ اِلاّ حَياتُنَاالدُّنْيا وَما نَحْنُ بِمَبْعُوثينَ)(انعام ، 29) وآنها گفتند:چيزى غير از زندگى اين دنيا نيست و ما هرگز برانگيخته نمى شويم .
يك نكته
انگيزه هاى انكار قيامت
انكار قيامت داراى علل و انگيزه هايى است كه به تعدادى از آنها اشاره مى كنيم :
1 - جهان بينى مادّى
عدّه اى به صرف اينكه جز دنياى مادّى به دنياى ديگرى اعتقادندارند، معاد راانكارمى كنند وقائلند كه انسان بعد از مرگش ، نيست و نابود مى شود.
2 - مـيـل بـه آزادى عـمـل
انسان دوست دارد كه بتواند آزادانه هركارى مى خواهد انجام دهد و مانعى