داريد.
انـفال جمع نَفل به معناى زيادى است و نمازهاى مستحبى را نافله گويند چون زياده برنمازهاى واجـب اسـت ومـقـصـود از انـفـال ، امـوالى اسـت كـه مـالك خـصـوصـى نـدارد از قـبـيل :قله كوهها، بستر رودخانه ها، خرابه هاى متروك ، آباديهايى كه اهالى اش هلاك گرديده انـد، امـوال كـسـى كـه وارث نـدارد، غـنـايـم و غـيـر آن ، و از ايـن جـهـت آنـهـا را انـفـال گـويـنـد كـه گـويـا امـوال يـاد شـده ، اضـافـه بـرآن امـوالى اسـت كـه مـردم مالك شده اند. (197) بـعـد از جـنـگ بـدر، بـين مسلمانان درمورد چگونگى تقسيم غنايم ، اختلاف افتاد. اين آيه شريفه نـازل شـد و مـعـيـن كـرد كـه هـمـه انـفـال و از جـمـله غـنـايـم ، مـخـصـوص خـدا و رسـول اسـت و هـيـچ يك از مسلمانان درآن سهمى ندارد. ناگفته نماند كه بعدها چهار پنجم غنايم جـنـگـى بـه مـجـاهـدان داده شـد (198) ولى بـقـيـه انـفـال هـمـچـنـان مـخـتـصّ خـداو رسـول بـاقـى مـانـد و كـسـى رابـدون اذن خـداو رسول درآن حق تصرف نيست و اختيار آن بعد از رسول گرامى با جانشينان به حق اوست .
از امام صادق عليه السلام نقل شده :انفال ، اموالى است كه از دارالحرب بدون جنگ گرفته مى شـود و هـمـچنين سرزمينى كه اهلش آن را ترك كرده و از آن هجرت كرده اند ـ و آن (في ء) ناميده مـى شـود ـ و مـيراث كسى كه وارث نداشته باشد و سرزمين و اموالى كه پادشاهان به اين وآن مـى بـخـشـنـد ـ در صـورتى كه از راه غصب نباشد ـ و بيشه زارها و جنگلها و دره ها و سرزمينهاى موات كه همه اينها از آن خدا و پيامبر (ص ) و بعد از او براى كسى است كه قائم مقام اوست و او آن را در هـرراه كـه مـصـلحـت خـويـش و مـصـلحـت مـردمـى كـه تـحـت تكفّل او هستند، ببيند مصرف خواهد كرد. (199)
بـا تـوجـه به اختلاف و تنازعى كه درمورد مساءله غنايم پيش آمد، آيه شريفه دستور اجتماعى مهمّى خطاب به مسلمانان صادر مى كند كه عبارت است از (اصلاح ذات البين ).
مـنـظـور از (ذات البـيـن ) آن حـالت و رابـطه بدى است كه ميان دو فرقه يادو فرد پديد مى آيـد. (200) خـداونـد دسـتـور مى دهد كه اى مسلمان ! بكوش تا اختلافاتى را كه در بين مـسـلمانان ، ايجاد مى شود، اصلاح كنى و ميان افراد، تفاهم ايجاد كنى و كدورتها را بزدايى و دشمنيها را به دوستى تبديل كنى كه از بزرگترين وظايف و عبادتهاست .
امام سجاد(ع ) اصلاح ذات البين را زيور صالحان و متقيان شمرده و آن را از خداوند مى طلبد:
(اللّهـم حـلّنـى بـحـليـة الصـّالِحين وَ البسنى زَينَةَ المُتَّقين فى بَسْطِ الْعَدْلِ ... وَ اِصْلاحِذاتِ البَين و ...) (201) خـداونـدا مـرا به زيور صالحان بياراى و لباس فاخر متقيان بپوشان در گستردن عدالت و... به اصلاح آوردن كدورتها.
مسلمانان انتظار داشتند كه درانفال ، بخصوص غنايم ، سهيم باشند ولى قرآن آنها رامخصوص خـدا و رسـول دانـسـت . طـبيعى بود كه كسانى به مقتضاى پيروى نفس و شيطان ، سركشى كنند واز ايـن حـكـم ، نـاراضـى بـاشـنـد. خـداونـد مـسـلمـانـان راتـذكـر دادكه اگرشما براستى مؤ من هـسـتـيـد،لازمـه ايـمـان آن اسـت كـه در هـمـه احـكـام و دسـتـورات ، مـطـيـع خـدا و رسـول باشيد، از جمله در مورد انفال و هيچ گونه نارضايتى از خود بروز ندهيد. ايمان واقعى در تسليم و تعبّد عملى است نه اظهار زبانى .
(اِنَّمَاالْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ اِذاذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْوَاِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ ايماناً وَعَلى رَبِّهـِمْ يـَتـَوَكَّلُونََ اَلَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلوةَ وَمِمّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونََ اُولئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً لَهُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَرَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَريمْ)(انفال ، 2 ـ 4)