باشند تنها به دوبرابر افزايش مـى يـابـد(65ـ 66) كـيـفـيـت بـه اسـارت درآوردن دشـمـن كـه بـايـد پـس از پـيـروزى كـامـل ، انـجـام گـيـرد نه درحال حمله ، نكوهش افرادى كه پيش از پيروزى وپاكسازى منطقه به گـرفـتـن اسيران جنگى مشغول مى شوند (67 ـ 68) احكام فقهى تصرّف در غنايم جنگى پاداش الهـى بـه آن دسـته از اسيران جنگى كه نيّت پاك دارند وتوصيه به پيامبر(ص ) درخصوص آزادى اُسـرا وعـدم هـراس از خيانت احتمالى آنها (70ـ71) مهاجران وانصار، حاميان يكديگرند ولى در مـقابل (مؤ منان غيرمهاجر) جز در مورد استمدادشان در حفظ دين هيچ مسؤ وليتى ندارند ونبايد بـه خـاطر اينها پيمان خود را با كفار نقض كنند(72) رابطه نزديك كفار با همديگر هشدار به مـسـلمـانـان درجـهت تفرقه واختلافات داخلى وايجاد رابطه با كفار ونتايج آن (73) مقام ومنزلت اخـروى مهاجران وانصار وپاداش مناسب آنها كه روزى ومغفرت است (74) استحكام ولايت و دوستى درخويشاوندان (75)
(وَاِنْ جـَنـَحـُوالِسَّلْمِ فـَاْجـْنـَحْ لَهـا وَتـَوَكَّلْ عـَلَى اللّهِ اِنَّهُ هـُوَالسَّمـيـعُ الْعـَليـمـُ )(انفال ، 61) واگـر بـه صـلح گـرايـيـدنـد تـو نـيـز بـه صـلح گـراى وبـرخـدا توكل كن كه او شنوا و داناست .
درآيـه قـبـل دسـتـور آمـادگى دفاعى را داد امّا از آنجا كه هدف اين آمادگى در اصـل تـرسـانـدن دشمنان تجاوز گر است ، در اين آيه بر اين هدف تاكيد مى كند ومى فرمايد اگـر آنـهـا روش صـلح آمـيـز در پـيـش گـرفـتـنـد، شـمـا نـيـز بـا آنـهـابـه مـسـالمـت ، عمل كنيد. اين دستور قرآن جواب قاطعى است به كسانى كه اسلام را دين جنگ وزور و شمشير مى دانـنـد وبـه اين گونه افراد مى فهماند كه اگر دستور آمادگى نظامى صادر مى شود، براى ايـن اسـت كـه بـايـد بـا افـرادى كه جز زور، منطقى ندارند، با همين منطق با آنها برخورد كنند واگـر دشـمـنـان شـمـا حـاضـر باشند با شرايط صحيح وعاقلانه در كنار مسلمانان به مسالمت زندگى كنند، اسلام نيز پذيراست وبه مسلمين حق تعرض نمى دهد. (15)
تـعـبـيـر از مـيـل بـه جـانـب سـَلم وصـلح بـا لفـظ (جـنـوح ) يـعـنـى بـال گـشـودن ، تعبير لطيفى است كه سايه آرامش وآسايش مى افكند. حركت بالى را نشان مى دهـد كه به طرف صلح ، متمايل است وباآرامش واطمينان گشوده شده و در فضاى صلح وصفا در پرواز است . (16)
مقصوداز سَلم ، در سلامت وامنيت زيستن است وآن عام است و در يك مثلث متاركه جنگ ، پرداخت جزيه وپذيرش اسلام ، قابل تصوير است . (17) البته كفار بايد بعد از متاركه جنگ يا جزيه بپردازند و يا اسلام آورند.
از آنجا كه به هنگام پذيرش پيشنهاد صلح ، اغلب افراد گرفتار تـرديـد مـى شـونـد، خـداونـد بـه پـيـامـبـر دسـتـور مـى دهـد كـه در قـبـول صـلح تـرديـدى به خود راه مده ودر صورتى كه شرايط صلح منطقى وعاقلانه است آن رابـپـذيـر وبـه خـدا تـوكـل كـن ودر گفتار و عمل خود، خدا را ناظر بدان وبراى رضايت او گام بردار كه تنها چاره ، تكيه به قدرت بى پايان خداست واو شنوا وداناست . (18)
بين اين آيه وآيه 35 سوره محمد (ص ) كه از صلح نهى مى كند و مى فرمايد:هـرگـز درمـقـابـله بـادشـمـنان ، سست نشويد وآنان رابه صلح فرا نخوانيد، در حالى كه شما بـرتـريـد وخـداوند باشماست ، هيچ تضادّى نيست تايكى راناسخ و ديگرى را منسوخ بدانيم ، زيرا:
آيـه 35 سـوره مـحـمـد (ص ) نـاظـر بـه تـقـويت معنوى سپاه است بدين معنا كه تا وقتى خداوند بـاشـمـاسـت وابـتـكـار عـمـل در دسـت شـمـاسـت ، هـرگـز پـيـشـنـهـاد صلح ندهيد، ولى آيه سوره انـفـال در مـقـام بـيـان مـوقـعـيـت پـذيـرش صـلح اسـت ، يـعـنـى هـرگـاه دشـمـنـان شـمـا بال صلح گـشـودنـد، شـمـا هـم بـدان رغـبـت نـشـان دهـيـد وآن را بـپذيريد. (19) علاوه بر اين آيه (35)نـيـروى رزمـى راازدخـالت در صـلح نـهـى مـى كـنـد و مـى گـويـد آنچه به عهده شماست ، فـرمـانـبـردارى از پـيـامبراست . واگر نيازى به صلح باشد بر عهده پيامبر است اين مطلب از لفـظ (فـَاجـْنـَحْ) و (توكل )