،و نـشـانـيـهـاى بـهـشـتـيـان از جـمـله ايـمـان ، عـمـل صـالح و ماءواى هر كدام در قيامت (7 ـ 10) عجله نكردن خدا در عذاب گناهكاران (11) توجه انـسـان بـه خـدا در گـرفتاريها و غفلت او ازخدا پس از رفع آنها (12) نابودى گذشتگان بر اثـر سـتـمكارى و عدم ايمان ، جانشينى ما براى امتحان (13 ـ 14) درخواست منكران معاد از پيامبر مـبـنـى بر آوردن قرآن ديگر يا تبديل آن و پاسخ آن بزرگوار به آنان و نكوهش شديد افترا زنـنـدگـان به خدا(15 ـ 17) سرزنش كفّار به خاطر پرستش خدايان بى اثر، امّت واحد بودن مـردم درآغـاز و اخـتـلافـشـان بـعـد از آن (18 ـ 19) بـهـانـه جـويـى مـنـكـران رسـالت رسـول خـدا و پـاسـخ آنـان ، نـاسـپـاسـى و مـكـرو فـريـب انـسـان پـس از رهـايـى از چـنـگـال مشكلات و دستيابى به آسايش و رفاه (20 ـ 23) تشبيه ناپايدارى دنيا به زمينى كه بـا بـاريـدن بـاران از گـياهان سرسبز شود و در نهايت سرسبزى آن بناگاه ، نابود گردد، دعـوت خـدا بـه دارالسـلام يـا مـنـزل سـعـادت ، بـرخـوردارى نـيكوكاران از نيكوترين پاداش و جـاودانگى آنان در بهشت (24 ـ 26) ذلت و خوارى و سياه رويى گناهكاران و در امان نبودن آنان از عذاب الهى (27) سرنوشت شوم مشركان و بيزارى جستن معبودهايشان از آنان و باز گشت همه بسوى خدا، مولاى حق (28 ـ 30) استدلال در برابر مشركان و پرسش ازآنان درباره روزى دهنده و مـدبـّر جـهـان و گـرفـتن اعتراف از آنان (31) جز حق گمراهى است (32) نبودن زمينه ايمان در فاسقان (33) سؤ ال از مبداء و مآل خلقت (34).
(إِنَّ الَّذيـنَ لا يـَرْجـُونَ لِقـاءَ نـاوَرَضـُوا بـِالْحـَيـاةِ الدُّنـْيـا وَاطْمَاءَنُّوا بِها وَالَّذينَ هُمْ عَنْ آياتِنا غافِلُونََ اُولئِكَ مَاْويْهُمُ النّارُ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ) (يونس ، 7 ـ 8) آنـهـا كـه امـيـد مـلاقـات مـا (قـيـامـت ) را نـدارنـد و بـه زنـدگـى دنـيـا راضـى گـشـتـه و دل خود را به آن آرامش بخشيده اند واز آيات ماغافلندَ به خاطر اين عملكردشان جايگاهشان جهنم است .
درآيه شريفه مى فرمايد:كسانى كه به لقاى ما اميد ندارند و باور نـمـى كنند كه معاد و جزايى در كار باشد، دنيا گرا هستند. باور نداشتن آخرت ، كفر است و اين خود به دو صورت است :
الف ـ كـفـر اعـتـقـادى كـه بـه هـيـچ وجه آخرتى را باور ندارد و براى دنيا و زندگى دنيا سر انجامى به نام آخرت ، معتقد نيست وانتظار روز جزايى را نمى كشد. زندگى را فقط همين دنيا مى داند و مرگ رانابودى واقعى مى شمارد.
اين چنين كسى را در اصطلاح كافر گويند.
ب ـ كـفـر عـمـلى ، كـه بـه آخـرت اعـتـقـاد دارد و مـى گـويـد كـه آخـرتـى هـسـت ومـرگ را انـتـقـال از ايـن دنـيـا بـه جـهـان آخـرت مـى دانـد و روز جـزا و پـاداش را قبول دارد، ولى اين قبول داشـتـن رسوخ در قلب ندارد تا او را براى روز جزا وادار به حركتى كند و از دلبستگى او به ايـن دنـيا بكاهد. اين چنين كفرى درجامعه اسلامى ، نمونه هاى فراوانى دارد. بسيارند مسلمانانى كه چنان با تمام وجود به اين دنيا چسبيده اندكه گويا به معاد و روز جزا ايمان ندارند و بهشت موعود رادرهمين دنيا مى طلبد.
كسانى كه لقاى خداوند و قيامت را باور ندارند. طبيعتاً ديگر حساب و جزا، وعد و وعـيـد و نـهى وامر براى آنان معنا پيدا نمى كند و دين و احكام و فروع آن بى معناست . كسى كه جـهـان بـينــى اش چنين باشد تمام همّ و غمــش معطوف به زندگى دنيا مى شود وچون انسان به حـكـم فـطـرت ، دنـبـال سعادت جاويد و هميشگى است ، پس چنين فردى سعى مى كند كه بماند و فــانى نشود و سعادت را در اين زندگى دنيا به دست آورد. بدين جهت ، با تهيه امكانات مادى ، خود را به آنهــا دلخوش و سرگرم مى نمايد، همچنان كه درآيه ديگرى مى فرمايد:
اين (دنيا طلبى ) نهايت فهم و علم آنهاست .( (110))،( (111))
افراد دنياگرا، چون معتقد به روز جزا نيستند، نه تنها خود را موظّف بـه