فرازهایی از قرآن

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

نسخه متنی -صفحه : 375/ 32
نمايش فراداده

بـرنـدارد. آيـه فـوق نـازل شـد و ايـن گـونـه سـوگـنـدهـا را مـمـنـوع و بـى اسـاس قـلمـداد كرد. 165

نهى از سوگند به خدا

از نظر شرعى هيچ قسمى جز سوگند به خدا تعهدآور نيست . سوگند شرعى بايد به يكى از نـامـهاى خاص خدا (مثل خدا و الله ) و يا اسمى كه به غير خدا هم گفته مى شود، ولى هميشه ذات مقدس حق در نظر مى آيد (مانند خالق و رازق ) ادا شود. احتياطاً سوگند به هر لفظى كه در آن ، خدا را قصد كرده باشد، شرعى تلقى مى گردد. 166 نـظـر بـه اهـمـيـت سـوگـنـد مـمـكـن اسـت آيه شريفه از بسيار سوگند خوردن به خدا نهى كرده بـاشد؛ 167 چرا كه اين كار از عظمت نام خدا در نظر انسان مى كاهد، و شخص ، سوگند بـه خـدا را سـاده و سـبك مى شمارد و بتدريج از قسم دروغ پروا نمى كند؛ در نتيجه جامعه نيز بـراى چـنـيـن كـسـى حـرمـت قـائل نـمـى شـود و زمـيـنـه نـيـكـى و اصـلاح بين مردم از او سلب مى شود. 168

هدف از سوگند

آيه مى فرمايد:قسمهاى شما به منظور تاءكيد بر ترك خير و انجام پليديها نباشد؛ چرا كه قـرآن ، تـعـاون بـر نـيكى و اصلاح ميان مردم را مورد تاءكيد قرار داده است 169 و خدا راضى نيست كه نامش را وسيله اى قرار دهيد براى امتناع از آنچه بدان امر كرده است .

امام صادق عليه السلام در تفسير اين آيه ، تكيه كلام :(نه به خدا) و (بله به خدا) ـ بدون قصد قسم ـ را، (سوگند لغو) خوانده است . 170

فروش سوگند

گـروهـى از مـردم ، پـيـمـانـى را كـه بـا خـدا بـسـته اند و سوگند خود را به بهايى اندك مى فـروشـنـد، يـعـنـى بـه قـيـمت خيانت به خدا (در عهدى كه با او بسته اند) و به قيمت خيانت به وجدان و شخصيت خود (كه سوگند، بر آن مبتنى است )، دنيا را طلب مى كنند.

خداوند در سوره آل عمران ، آيه 77، كيفر ايشان را يادآور شده است :

(اءِنَّ الَّذيـنَ يـَشْتَروُنَ بِعَهْدِ اللّه وَ اءَيْمانِهِمْ ثَمَناً قَليلاً اءُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِى الاْ خِرَةِ وَ لا يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ وَ لا يَنْظُرُ اءِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لا يُزَكّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ اءَليمٌ) كـسانى كه عهد خدا و سوگند خويش را به بهايى اندك مى فروشند، ايشان بهره اى در آخرت نـدارنـد و خـداونـد بـا آنـان سـخـن نـمـى گـويـد و روز قـيامت بدانها نظر (رحمت ) نمى افكند و پاكشان نمى سازد و عذابى دردناك دارند.

اهميت شير مادر و مدت شيرخوارى

(وَ الْوالِداتُ يـُرْضـِعـْنَ اَوْلادَهـُنَّ حـَوْلَيـْنِ كامِلَيْنِ لِمَنْ اَرادَاَنْ يُتِمَّ الرَّضاعَةَ وَ عَلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لا تُكَلَّفُ نَفْسٌ اِلاّوُسْعَه ا لا تُضارَّ والِدَةٌ بَوَلَدِها وَ لا مَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَ عَلَى الْوارِثِ مِثْلُ ذلِكَ فَاِنْ اَرادا فِصالاً عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ فَلا جُناحَ عَلَيْهِما وَ اِنْ اَرَدْتُمْ اَنْ تَسْتَرْضِعُوا اَوْلادَكُمْ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ اِذا سَلَّمْتُمْ ما آتَيْتُمْ بِالْمَعْروفِ وَاتَّقُوا اللّهَ وَاعْلَمُوا اَنَّ اللّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصيرٌ) 171 مـادرانـى كـه مـى خـواهـنـد شـيـردادن فـرزنـدان خـود را كـامـل كـنـنـد، دو سـال تـمـام شـيـرشـان دهـنـد. خـوراك و پـوشـاك آنـان بـه وجـه مـعـمـول ، بر عهده صاحب فرزند (پدر) است . هيچ كس به بيش از مقدار توانايى اش مكلف نمى شـود. نـه مـادر بـايـد بـه سـبـب طـفـلش زيـان بـبـيـنـد و نـه صـاحـب فـرزنـد (پـدر) و مـثـل تـعـهـد پـدر (در صورت مرگ ) بر عهده وارث اوست . اگر پدر و مادر بارضايت و مشورت تـصـميم گرفتند فرزند را از شير بگيرند، گناهى بر آنان نيست و اگر براى فرزندانتان دايه بگيريد، باكى بر شما نيست ، به شرط اينكه وجهى پسنديده و شايسته بپردازيد (به مـادر طفل براى مدتى كه شير داده است يا به دايه براى شيرى كه به فرزند مى دهد. يا به شـرط آنـكـه حـاضـر بـاشـيـد مـبـلغ كـافـى بـه مـادر فـرزنـد بـدهـيـد بـراى شـيـر دادن طفل ، ولىّ او قبول نكند). 172 تقواى الهى پيشه