صبر وتسبيح در اوقاتى از شب و روز (130) جـلوه هـاى زنـدگـى دنـيا ابزار امتحان كسانى كه از آن برخوردارند و بهتر بودن رزق پروردگار (131) امر به خانواده در باره نماز (132) توجه دادن به اعجاز قرآن و اخطار به كافران (133ـ135) .
(سـوره انـبـيـاء) هـشـدار در مـورد نـزديـك شـدن روز حـسـاب (1) به بازى گرفتن آيات الهى و تـهـمـتـهـاى نـاروا به پيامبر اكرم (ص ) از سوى مشركان (2ـ5) اشاره به ايمان نياوردن اقوام هـلاك شـده و پـاسـخ بـه بـهـانـه جـو يـيـهـاى مـشركان (6ـ10) سرگذشت هلاك شدن اقوامى از گذشتگان (11ـ15).
(مـَنْ اَعـْرَضَ عـَنـْهُ فَاِنَّهُ يَحْمِلُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وِزْراًَ خالِدينَ فيهِ وَ ساءَ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ حِمْلاً)(طه ،آيات 100-101) كـسانى كه از آن (قرآن ) روى بگردانند روز قيامت بار سنگينى بر دوش مى كشند در حالى كه جاودان ، در آن خواهند بود و بد بارى است براى آنها در روز قيامت .
بـار سنگين هميشگى :قرآن شريف ، كتاب هدايت است . كتابى كه براى تزكيه بشر و سوق او بـه طـريـق كـمـال فـرود آمـده اسـت . در دنـيـاى پـر از ابـهـام و تـرديـد و جهل ، حقايق و اعتقادات صحيح و درخشان را بيان مى كند ، تعاليمى انسان ساز و احكامى عادلانه و اخـلاقـى الهى رابه بشر مى آموزد . با ذكر داستانهاى حقيقى از اقوام گذشته ، حقيقت تاريخ و هستى رابراى بشر ، روشن مى سازد . اگر كسى از قرآن سر پيچى كند و به نداى هدايتگر آن گـوش دل نـسـپارد و تربيت قرآنى رانپذيرد ، از عقايد بر حق و ديدن واقعيّتهابى نصيب و گـرفـتـار اوهـام و عـقـايـد فـاسـد مـى گـردد . اخـلاق نيكوى الهى و زندگى پاك نمى يابد و گـرفـتـار بـار سـنـگـيـنـى از گـنـاه خـواهـد شـد و در قـيـامـت كه انسان با عقايد و كارهاواخلاق خـودمحشوراست ، دربين صورتهاى مجسّم آن گناهان جاودان خواهد ماند، صورتهاى زشت و بيزار كننده و آزار دهنده اى كه از عذابهاى دهشتناك آخرت است .
(يَوْمَئِذٍلاتَنْفَعُ الشَّفاعَةُ اِلاّمَنْ اَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَرَضِىَ لَهُ قَوْلاً) (طه ، 109) در آن روزشـفـاعت (هيچ كس ) سود ندهد جز كسى كه خداى رحمان بدو اذن داده و از سخن او راضى است .
شفاعت يعنى واسطه شدن در رساندن خير يادفع شر كه قرآن شريف آن را براى بعضى افراد در قيامت ثابت شمرده است . به اين معنا كه اگر شخص با ايمانى بخواهد بـه ثواب و كمالى برسد كه اسباب آن را تهيه نكرده است يا از عقاب ترك تكليفى كه از او سر زده ، برهد ، متوسّل به شفاعت مى شود .
بدين ترتيب ، شفيع به اذن خدا واسطه مى شود تا آن ثواب به او برسد يا آن كيفر از او دفع شود .
بـى شـك اگـر شـخـص مـزبـور ليـاقـتـى بـراى رسـيـدن بـه آن كـمـال نـداشـتـه بـاشـد ، شـفـاعـت شـامـل او نـمـى شـود ؛ مـثـل ايـنـكـه يـك فـرد عـامـى كـه نـه سـواد دارد و نـه اسـتـعـداد ، بـخـواهـد بـا تـوسـل به شفاعت ، دانشمندى بر جسته شود و يا يك بنده ياغى كه نمى خواهد از مولايش اطاعت كـند ، بخواهد با توسل به شفاعت ، مورد عفو مولا قرار گيرد . در اين موارد شفاعت سود ندارد ؛ زيـرا شـفـاعـت بـراى كـامـل كـردن سـبـب نـاقـص اسـت نـه ايـنـكـه خـودش سـبـب مستقل باشد و فردى بدون هيچ گونه زمينه شرايطى تنها به واسطه شفاعت نجات يابد . به عـبـارت ديـگر ، شفاعت براى كسى است كه ايمان به خدا دارد و بعضى كارهاى صالح را انجام داده اسـت . ايـن ايـمـان و كـارهـاى صـالح او ، سـبـب نـاقـص اسـت ، او بـه شـافـعـان مـتـوسـل مـى شـود تـا شـفـاعـت آنـهـا را ضـمـيـمـه ايـمـان نـاقـص خـود كـند و به درجات بالاتر نـايـل شـود ، ولى كـسى كه هيچ ايمان و عمل صالحى ندارد ، او چيزى ندارد تا شفاعت راضميمه اش كند .
شفيع براى شفاعت كردن به يكى از سه مورد زير متمسّك مى شود.
الف ـ تـمـسـّك بـه صـفـتـى از صـفـات خـداونـد كـه اقـتـضـا مى كند بر اساس آن ، خدا از بنده