عوام و خواص از دیدگاه قرآن

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

نسخه متنی -صفحه : 47/ 30
نمايش فراداده

تا وى را از تصميم آنان آگاه گرداند و از مهلكه بگريزاند.

مـعلوم مى شود كه او با اينكه از درباريان بوده و مقام ممتازى داشته ، از ظلم و ستم فرعونيان بيزار بوده و اقدام جوانمردانه و ظلم ستيز موسى (ع )را خوش داشته و با آن موافق بوده است .

صـحنه دوم كه ا زاين مرد انقلابى و ظلم ستيز به تصوير كشيده شده ، بعد از بعثت موسى (ع )اسـت . مـوسـى بـراى دعوت به توحيد و قيام عليه زر و زور و تزوير بپا خاسته و با مظاهر ايـن سـه ـ كـه بـراى آقـايـى كـردن و حـكـم رانـدن دسـت در دست هم دارند ـ فرعون (زور)، هامان (تزوير) و قارون (زر) ـ درگير شده است :

(وَ لَقَدْ اَرْسَلْنا مُوسى بِاياتِنا وَ سُلْطانٍ مُبينٍَ اِلى فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ قارُونَ)^161 و ما موسى را با آيت هاى خود و حجت آشكار به سوى فرعون ، هامان و قارون فرستاديم .

فرعون ، با اطرافيانش مشورت كرد و بر كشتن پسران ايمان آورندگان به موسى (ع )و اسير كـردن و بـه كـنـيـزى گـرفـتـن زنـان آنـان تـصـمـيـم گـرفـت . او بـه عـنـوان دفـاع از دين در مـقـابـل انـحـرافـگـرى مـوسـى و فـسـادش ! پـيـشـنـهـاد كـشتن موسى را مطرح كرد و اين پيشنهاد طرفدارانى هم داشت . مؤ من فرعونى در اينجا با بيانى محكم ، استوار، منطقى و دلسوزانه به مقابله با اين پيشنهاد پرداخت :

(وَ قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ الِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ ايمانَهُ اَتَقْتُلُونَ رَجُلاً اَنْ يَقُولَ رِبِّىَ اللّهُ وَ قَدْ جاءَكُمْ بـِالْبـَيِّنـاتِ مـِنْ رَّبِّكـُمْ وَ اِنْ يـَكُ كاذِباً فَعَلَيْهِ كِذْبُهُ وَ اِنْ يَكُ صادِقاً يُصِيبِكُمْ بَعْضُ الَّذى يـَعـِدُكـُمْ اِنَّ اللّهَ لا يَهْدى مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذّابٌَ يا قَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ظاهِرينَ فِى الاَْرْضِ فَمَنْ يَنْصُرُنا مِنْ بَاءْسِ اللّهِ اِنْ جاءَنا...)^162 و مردى مؤ من از آل فرعون كه ايمان خود را كتمان مى كرد، گفت : آيا مردى را به خاطر اينكه مى گـويـد پـروردگـار مـن خـداى يـكـتـاسـت ، مـى كـشـيـد؟ حـال آن كـه دليـل آشـكـار از جـانـب پـروردگـارتـان بـرايـتـان آورده اسـت . اگـر دروغـگـو بـاشـد، دروغـش گـريـبـانگيرش مى شود و اگر راستگو باشد (حداقل ) بعضى از آنچه وعده داده ، به شما مى رسـد زيـرا خدا سرافگران دروغگو را هدايت نمى كند. اى قوم من ، امروز شما حكومت قدرتمندانه بر زمين داريد پس چه كسى ما را يارى مى كند اگر عذاب خدا بر ما برسد... .

در اين بيان و دعوت تقيه اى ، اصول دعوت به بهترين وجه رعايت شده است .

الف ـ قوم را با عنوان (يا قومِ) (اى قوم من ) خطاب كرد و گفت : (چه كسى ما را يارى مى كند اگـر عـذاب خـدا بـر مـا نـازل شـد) و بـا انـتـسـاب قـوم بـه خـود و انـتـسـاب خـود بـه قـوم و شمول خود در عذاب احتمالى ، همه را نسبت به خيرخواهى خودش نسبت به آنان مطمئن كرد.

دوم ـ او مـى دانـسـت كـه دعـوت مـوسـى حـق اسـت ولى آن را بـيـن حـق و بـاطـل مـردّد شـمـرد و فـرض بـاطـل را اول ذكـر كرد تا شبهه طرفدارى وى از موسى به كلى برطرف گردد.

سوم ـ در فرض صادق بودن موسى ، با حداقل احـتـمال ـ رسيدن بعضى از وعيدها ـ مردم را ترساند با اينكه مى دانست همه وعيدها حق است و بر آنان نازل مى شود.

هـمـيـن مبارزه تقيه اى را در ابتداى قيام حضرت ابراهيم (ع )نيز شاهديم . وى هنگامى كه با قوم بـت پـرسـت مواجه شد، ايمان خود را كتمان كرد و خود را جوياى خدا معرفى نمود و با اين بيان استدلالى و متين كه بتها نه مى بينند، نه مى شنوند و نه هيچ اثرى دارند آنها را مردود شمرد. در مواجه با پرستندگان ماه و ستاره و خورشيد نيز به ظاهر گفت كه اينان خداى من اند؛ اما آنها را نـيـز بـاطـل شـمـرد بـه ايـن دليـل كـه غـروب و افـول دارنـد و چـيـزى كـه غـروب و افـول داشته باشد، متكى به ذات و خدا نيست و نبايد مورد پرستش قرار گيرد و شايسته نيست بـه پـيـشـگـاه آن عـرض حـاجـت بـرده شـود، اگـر آن هـا را قـدرتـى بـود از افول و غروب خود جلوگيرى مى كردند.

ب ـ اعـلان تـوحـيـد و ايـمـان : هـمان طور كه در مراحلى از مبارزه بايد كتمان ايمان كرد و با اين