تـاكـتـيـك به پيشبرد مبارزه كمك نمود در مراحلى نيز بايد اظهار ايمان كرد و به طور علنى در جامعه با جهل ، شرك و خرافه مبارزه كرد و ابهّت حاكميت كفر را شكست و برترين جهاد و مبارزه را صورت داد:
(اَفْضَلُ الْجِهادِ كَلِمَةُ حَقٍّ عِنْدَ ذى سُلْطانٍ جائِرٍ)^163 برترين جهاد كلمه حق است كه نزد سلطان و قدرتمند ستمگرى گفته شود.
اصـحـاب كـهـف ، خواص و جوانمردان كهنسال ^164 جامعه آن روزبودند كه عليه شرك و چندگانه پرستى قيام كردند:
(اِنَّهـُمْ فـِتـْنـَةٌ امـَنـُوا بِرَبِّهِمْ فَزِدْناهُمْ هُدًىَ وَ رَبَطْنا عَلى قُلُوبِهِمْ اِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ)^165 آنان جوانمردانى بودند كه به پروردگارشان ايمان آوردند و ما نيز بر هدايتشان افزوديم و دلهايشان را محكم ساختيم آن هنگام كه قيام كردند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمان ها و زمين است .
علامه طباطبايى در ذيل اين آيات مى فرمايد:
(و ربطنا على قلوبهم ) دلالت مى كند كه اين كلام آنها كه (پروردگار ما پروردگار آسمان ها و زمين است ) نجوا و كلام سرّى و پنهانى و در خلوت نبوده است ، بلكه آشكارا و اعلان بوده ؛ آن هـم در زمـان و مـكـانى كه قلب ها از تكلم به چنين كلامى ذوب مى شود و نفس ها به شماره مى افتد و بدن ها مى لرزد؛ و در جمع معاندانى گفته شده كه خون مى ريختند و شكنجه مى كردند.
و جـمـله (آن هـنـگـام بـرخـاسـتند و گفتند) اشاره دارد كه آنان اولين بار اين كلام را در مجلسى گفته اند كه منشاء صدور دستور پرستش خدايان و تعذيب و تنبيه متخلّفان بوده است . آنان در چنين مجلس (مثل مجلس پادشاه و اطرافيان شاه ) برخاسته و مخالفت خود را اعلان كرده اند؛ سپس از آنـجـا خـارج شـده و از قـوم كـناره گرفته اند. زيرا خطر عظيمى آنها را تهديد كرده ؛ از هر طرف انتظار هجوم به آنان مى رفته است . سپس مى فرمايند:
(ايـن بـيـان مـا مـؤ يـد بـه روايـاتـى اسـت كـه مـى گويد: شش نفر از آنان ازخواص پادشاه و مـشـاوران او بـوده انـد و در مجلس او برخاسته اعلان توحيد و نفى شركت كرده اند. منافاتى هم بين اين روايت و روايت ديگرى كه حاكى از تقيه آنان دارد، نيست ، زيرا ممكن است كه آنان مدتى بـر ايـن اعتقاد بوده و تقيه مى كرده اند و در آخركار همگى با هم متحدانه اعلان توحيده نموده و از جـامـعـه كـفـر هـجـرت كـرده انـد. زيـرا بـراى آنـان ديـگـر امـكـان حيات در آن جامعه نبوده است .)^166 قـيـام اصـحـاب كـهـف نـمـونـه قـيـام خـواص اهـل حـق اسـت . هـر چـيـز قـبـل و بـعـد از آن نـيـز حـافـظـه تـاريـخ پـر اسـت از قـيـام خـواص عـليـه جهل ، ظلم و ستم و مبارزه و هجرت براى حاكميت بخشيدن به توحيد و ارزش هاى توحيدى .
ج ـ كـنـاره گـيـرى از قـوم جـاهـل : مـرحـله اى ديـگـر از قـيـام و مـبـارزه خـواص بـا جـهل ، كفر و شرك ، عزلت و كناره گيرى است . همانند كناره گيرى حضرت ابراهيم (ع )از قوم بـت پرست خود، پس از انجام وظيفه و ايمان نياوردن آنان . اين كناره گيرى گاه به هجرت نيز مى انجامد.
اصحاب كهف نيز بعد از قيام و اعلان توحيد، خانه ، كاشانه ، مقام و موقعيت را وانهادند و براى حفظ ايمان خود از جامعه جاهلى و كافر هجرت كردند.
د ـ جـهـاد مـسـلحـانـه : مـرحـله نـهـايـى قـيـام ، جـهـاد مـسـلحـانـه عـليـه كـفـر، جـهـل ، ظـلم و ستم است . بسيارى از خواص جبهه حق به اين اقدام انقلابى دست زده اند و كارنامه مجاهدان سرفراز جبهه توحيد از ابتداى خلقت تا امروز، از اين جهت نيز درخشان و خواندنى است . قرآن كريم مى فرمايد:
(وَ كـَاَيِّنْ مـِنْ نـَبـِي قـاتـَلَ مـَعـَهُ رِبِّيـُونَ كـَثـيـرٌ فَما وَهَنُوا لِما اَصابَهُمْ فى سَبيلِ اللّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَكانُوا وَاللّهُ يُحِبُّ الصّابِرينَ)^167 چـه بـسـيـار پـيـامبرانى كه خدا مردان بسيارى در ركاب آنان جنگيده و سختى هاى مبارزه آنان را سست نكرده و ضعيف و زبون نشدند و خداوند صابران را دوست دارد.
(رِبـّى ) را بـه (العـارف المـتـاءلّه )^168 (خـدا مـرد عارف ) معنا كرده اند.نمونه اين خـواص را در بـنـى اسـرائيـل مـى يـابـيم . هنگامى كه طالوت با گروه كثيرى براى مبارزه با جالوت رهسپار شد، سپاه