عوام و خواص از دیدگاه قرآن

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

نسخه متنی -صفحه : 47/ 6
نمايش فراداده

5 ـ مترفان (خوشگذرانان ـ مرفّهان بى درد)

اين واژه ، حكايت از خواص بد دارد؛ كسانى كه از نعمت هاى بسيار مادّى برخوردار بوده ، امّا به عـيـش و عـشـرت مـشـغـولند و فرياد هر مصلحى را، مكدِّر عيش خود مى بينند و همواره عليه حق و حق گويان بوده اند.

(ما اَرْسَلْنا فى قَرْيَةٍ مِنْ نَذيرٍ اِلاّ قالَ مُتْرَفُوها اِنّا بِما اُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُونَ)^23 ما، در هيچ شهر و ديارى ، انذار كننده اى نفرستاديم مگر اين كه مُرفّهان عيّاش آنجا گفتند ما به آنچه شما بدان مبعوث گشته ايد كافريم .

6 ـ پيشوايان گمراهى

خـواصّ جـامـعـه باطل ، نقش خط دهى و گمراه گرى دارند و باحيله هاى دائم خويش ‍ افراد را به پـيـروى جـاهـلانـه از خـود خـوانده ، آنان را به ضلالت و هلاكت مى كشانند. قرآن كريم آنان را (پيشوايان گمراهى )^24 خوانده است :

(اِذْ تَبَرَّاَ الَّذينَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذينَ اتَّبَعُوا)^25 آن هنگام كه پيشوايان از پيروان ، بيزارى جويند.

وقـتـى از مـعـصـوم (ع )پـرسـيـدند: پيشوايانى كه در جهنّم از پيروان خود، بيزارى مى جوييد، كيانند؟ فرمود:

به خدا قَسَم ، آنان پيشوايان ستمگرند.^26 فـرعـون و بـزرگـان دربـار او نـيـز (پـيـشـوايـان دعوت كننده به سوى آتش ) نام گرفته اند.^27

7 ـ مستكبران

واژه ديـگـرى كـه حـاكـى از خـواصّ بـد است ، لفظ (مستكبر) مى باشد.از آنجا كه سردمداران گمراهى ، روحيّه استكبار و خودبينى دارند، براساس همين منش ، نامگذارى شده اند.

(قالَ الَّذينَ اسْتَكْبَرُوا اِنّا بِالَّذى امَنْتُمْ بِهِ كافِرُونَ)^28 مستكبران به مؤ منان مستضعف گفتند: ما به آنچه شما به آن ايمان آورده ايد، كافريم .

واژه هاى ويژه عوام

1 ـ ناس

(نـاس ) عـلاوه بـر اسـتـعـمـال در مـعـناى عموم مردم ، به عوام مردم نيزاطاق شده است . در آيات ذيل ، لفظ (ناس ) به معناى عموم مردم و كلّ جامعه مى باشد:

(يا اَيُّهَا النّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ)^29 اى مردم ! پروردگارتان را بندگى كنيد.

(شَهْرُ رَمَضانَ الَّذى اُنْزِلَ فيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنّاسِ)^30 ماه رمضان كه در آن ، قرآن ، نازل شده است ؛ براى هدايت عموم مردم .

در آيـات بـعـد، لفـظ (نـاس ) بـه مـعـنـاى عـوام مـردم (در مـقـابـل خـواص )اسـتعمال شده ، مثلاً وقتى درباريان فرعون ، طرح مقابله ساحران با موسى را مطرح كردند، گفتند:

(قيلَ النّاسِ هَلْ اَنْتُمْ مُجْتَمِعُونَ لَعَلَّنا نَتَّبِعُ السَّحَرَةَ اِنْ كانُوا هُمُ الْغالِبينَ)^31 بـه تـوده مـردم (عـوام ) گـفـتـه شـد: آيـا شـمـا نـيـز جمع خواهيد شد؛ به آن اميد كه در صورت پيروزى ساحران از آنان پيروى كنيم ؟!

و آن گاه كه بزرگان قوم نمرود، دريافتند حضرت ابراهيم (ع )بت هايشان را شكسته است ، او را در جـمـع مـردم احـضـار و تـوبـيـخ كـردنـد تـا تـوده مـردم را عـليه او و به يارى خدايانشان بشورانند:

(فَاءْتُوا بِهِ عَلى اَعْيُنِ النّاسُ)^32 او را در برابر ديدگان توده مردم بياوريد (و محاكمه كنيد).

2 ـ پيروان گمراه (اَلَّذينَ اتَّبَعُوا)

در واژه هاى حاكى از خواص ، گفته شد لفظ (اَلَّذينَ اتُّبِعُوا) به معناى (پيشوايان گمراهى ) مـى