مى پيمود تا به نزديك چاه مريسيع ^(675) رسيد. چـون خـبـر حـركت لشكر اسلام به دشمن رسيد، عدّه اى مرعوب شده و فرار كردند. پيامبر(ص ) بـه سـپـاهـيان سفارش كرد كه چنان هماهنگ به دشمن يورش برند كه گويى يك نفر حمله كرده اسـت .^(676) نـيـروهـاى اسـلام بـه دشـمـن يورش برد و هنوز ده نفر از آنان را نكشته بـودنـد كـه هـمگى تسليم شدند. و مسلمانان به غنايم بسيارى از جمله پنج هزار گوسفند و دو هزار شتر دست يافتند.^(677) همان طور كه ملاحظه شد، تمركز قوا نقش مهمى در پيروزى سريع لشكر اسلام داشت كه چون مـشـتـى واحـد بـر سـيـنـه خـصـم فـرود آمـد و تـوان مـقـاومـت را در هـمـان لحـظـه اوّل از آنان گرفت و آنان را از پا درآورد.
يكى از مهمترين تدابير عملياتى (خدعه ) است كه در كسب پيروزيهاى نظامى ، مى تواند سهم بـسـزايى داشته باشد. خدعه يعنى اظهار خلاف واقع به منظور گمراه كردن دشمن . استفاده از ايـن تـدبـير در جنگ نه تنها از نظر اسلام نكوهش نشده ، بلكه مورد تاءكيد نيز قرار گرفته است . رسول گرامى اسلام (ص ) فرمود:
(اَلْحَرْبُ خُدْعَةٌ)^(678) جنگ نيرنگ است .
بـه كـارگـيـرى ايـن شـيـوه در جـنـگ ، بـه مـوقـعـيـت مـنـطـقـه ، دشـمـن و مـسـائل ديـگـر بـسـتـگـى دارد و هـمـواره يـكـسـان نـبـوده و از راهـهـاى مـخـتـلف از جـمـله موارد زير قابل اجراست .
الف ـ شايعه پراكنى ، يعنى پخش مطالب خلاف واقع كه دشمن را به هراس اندازد.
ب ـ فـريـب ديـد، يـعـنى با استفاده از تدابير و تاكتيكهايى ، تجهيزات و توان را به مقتضاى موقعيت افزون يا اندك جلوه دهند تا دشمن در محاسباتش به اشتباه افتد.
ج ـ اجـراى مـانـور، گـاهـى بـراى فـريـب دشـمـن تـظـاهـربـه حـمـله مـى شـود، گـر چـه درعمل حمله اى نيز انجام نگيرد.
د ـ گاهى براى سردرگم كردن ، فريفتن و پراكندن نيروهاى دشمن از چند محور عملياتى حمله هايى صورت مى گيرد در حالى كه حمله اصلى ، تنها در يك محور عملياتى است .
گـر چـه بـه كـارگـيـرى ايـن اصـل در جنگهاى صدر اسلام بسيار به چشم مى خورد، ليكن به خاطر رعايت اختصار، تنها به بررسى غزوه (خندق ) مى پردازيم :
دشمنان اسلام تصميم گرفتند كار اسلام را يكسره كنند. (حىّ بن اخطب ) رئيس يهود بنى نضير كـه نـسبت به اسلام كينه ديرينه داشت ، نزد سران رفت و آنان و طوايف ديگر عرب را بر ضدّ پـيـامـبـر(ص ) بـسـيـج كـرد تـا بـا تـشـكـيـل حـزبـى واحـد، مـسـلمـانـان را ريـشـه كـن كـنـنـد. رسـول گـرامـى اسـلام (ص ) از بـسـيـج دشـمـن بـا خـبـر شـد و بـه سـرعـت شـوراى نـظـامـى تـشـكـيـل داد. سـلمـان فـارسـى حـفر خندق را پيشنهاد كرد كه مورد تصويب پيامبر(ص ) و ديگر مـسـلمـانـان قـرار گـرفـت . آن حضرت خود با تنى چند از فرماندهان نظامى ، نقاط آسيب پذير مـديـنـه را مـورد بـررسـى قرار داد و فاصله بين كوه سَلع و كوه راتج براى حفر خندق تعيين شـد. مـحـل حـفـر خـنـدق تنها راه ورودى دشمن به مدينه محسوب مى شد، زيرا ساير اطراف شهر مـديـنـه به وسيله موانع طبيعى چون كوهها، تپه هاى صعب العبور و ساختمانها، تاءمين مى شد و دشمن نمى توانست از آنها عبور كند.
دشـمـن بـا سپاهى به استعداد بيش از ده هزار (به نقلى هيجده هزار^(679)) جنگجو آماده شـده بـود و از نـظـر سـلاح و مـهـمـّات بـه مـدرن تـريـن سـلاح روز از قـبـيـل : شـمـشـير، نيزه ، زوبين ، زره و كلاهخود مجهز بود. بيشتر آنان سواره نظام و كارآزموده بودند. و از نظر تداركات بى نياز بودند. علاوه بر اين هفتصد نفر از يهود بنى قريظه نيز در مدينه از آنان پشتيبانى مى كردند.^(680) دشمن با اين استعداد به مدينه هجوم آورد، ليكن تنها راه ورودى او به وسيله حفر خندق سدّ شده بـود. و