براى نبرد با محمد به اينجا آمده اند، اگر توانستند ضربه اى مى زنند و چون نتوانستند، به شهر و ديار خود باز مى گردند و سرانجام ، شما و مسلمانان در ايـنـجـا مى مانيد و البته به تنهايى ، قدرت مقابله با آنها را نداريد. به نظر من تا وقتى گـروگـانى از قريش و غطفان نگرفته ايد، به حمايت آنها وارد نبرد نشويد تا شما را پس از در گيرى تنها نگذارند و به شهر و ديار خود باز گردند.
بـنـى قـريـظـه پـيـشـنـهـاد نعيم را پسنديده و پذيرفتند. پس از آن نعيم به سوى قريش آمد و روابـط دوسـتـانـه گـذشـتـه را يـاد آور شـد وبـه آنـهـا گفت : آيا مى دانيد كه بنى قريظه از موضعگيرى خودبر ضد مسلمانان ، سخت پشيمان شده اند و پيكى بسوى محمد فرستاده و براى جبران گذشته مى خواهند گروگانهايى از شما بگيرند و به مسلمانان بدهند تا آنها را گردن زده و سـپـس در كنار هم با شما وارد نبرد شوند؟ هوشيار باشيد و كسى را به عنوان گروگان به بنى قريظه ندهيد!
سـپـس به سوى طايفه غطفان آمد و آنچه را براى قريش گفته بود، براى آنها باز گفت . روز بـعـد ابـوسـفـيـان گـروهـى را بـه سـوى بنى قريظه اعزام كرد و به آنها پيام داد كه هر چه زودتـر وارد نـبرد شويد. آنها گفتند: اوّل آنكه امروز شنبه است و ما در اين روز هيچ اقدامى نمى كنيم . دوم آنكه تا گروگانهايى به ما ندهيد، به ادامه حمايت شما اطمينان نداشته و وارد نبرد نخواهيم شد.
چـون ايـن خـبر به ابوسفيان رسيد با خود گفت : اين همان است كه نعيم به ما هشدار داد، ما كسى را به آنها گروگان نمى دهيم . بنى قريظه نيز با خود گفتند: اين همان سخن نعيم است . آنها مى خواهند ما را تنها بگذارند.
بـديـن تـرتـيـب نقشه نعيم بن مسعود عملى شد و اتحّاد لشكر احزاب از هم گسست و زمينه شكست آنها فراهم شد.^(688)
بـه رسـول خـدا(ص )گـزارش رسـيـدكه بنى قريظه پيكى به سوى قريش فرستاده وگفته انـد: چـون شـمـا از آن سـو واردنـبـرد شـويـد، مـا نـيـز از داخل به يارى شما قيام خواهيم كرد.
رسول گرامى اسلام (ص ) براى مسلمانان سخنرانى كرد و فرمود: بنى قريظه براى ما پيك فـرسـتاده اند كه چون با ابوسفيان وارد نبرد شويم ، آنها به كمك و يارى ما خواهند آمد. وقتى كه اين خبر به ابوسفيان رسيد، گفت : يهود خيانت كرد.^(689)
عـمربن عبدود به همراه چندتن از نظاميان با پرش اسب از باريكترين نقطه خندق عبور كردند و در بـرابـر مـسـلمـانـان ايـسـتـاده ، رجـز خـوانـدنـد. بـا ايـنـكـه رسـول خـدا(ص ) دسـتور داده بود كه جواب او را بدهند، هيچ يك از مسلمانان حاضر نشد، پاسخ عمرو و يارانش را بدهد. چنان بى تحرك و خاموش نشسته بودند كه گويى پرنده برسرشان لانـه كـرده اسـت ^(690).امـيـرمـؤ مـنـان (ع ) بـه پـاخـاسـت و بـا اجـازه رسـول خـدا(ص ) بـه مـيـدان شـتـافـت و بـا عـمـرو به نبرد پرداخت . حضرت على (ع ) در آن دم تدبيرى به كاربست . به عمرو فرمود: تو كه جنگجوى عربى ، پس چرا با كمك ديگران به نبرد من آمده اى ؟ همين كه عمرو به عقب نگاه كرد، على (ع ) با يك ضربه سريع ، دوساق پايش را قـطـع كرد و عمرو ميان گردو غبار به زمين افتاد. سپس آن حضرت سر از تنش جدا كرد و سر او را در حالى كه از آن خون مى ريخت ، نزد رسول خدا(ص ) آورد.
پيامبر(ص ) فرمود: با او حيله كردى ؟ اميرمؤ منان (ع ) عرض كرد: آرى ، جنگ خدعه است . ^(691)
رسـول خـدا(ص ) تـدابـير ديگرى نيز در اين نبرد به كار گرفت كه به ضميمه تدابير ياد شـده و بـا كـمـك امدادهاى غيبى ! لشكر احزاب كه حدود يك ماه مدينه را در محاصره خود داشت به هـزيـمـت كـشـيـده شـد واسـلام پـيـروز گـشـت . بـطـور خـلاصـه ، عوامل شكست احزاب و پيروزى مسلمانان بدين قراربود:
1 ـ به كارگيرى خدعه و فريب 2 ـ عمل قهرمانانه اميرمؤ منان (ع ) در كشتن عمرو براثر خدعه 3 ـ امداد هاى الهى