عوامل شکست و پیروزی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

نسخه متنی -صفحه : 184/ 68
نمايش فراداده

كـردن آمـده اسـت .^(361) هـمـچـنـيـن ، تشويق را مى توان نوعى بزرگداشت و قدردانى دانست . در مثال ، تشويق را به (دنده كمك ) مى شود تشبيه نمود كه در صورت استفاده از آن قواى محرّكه موتور تقويت و در نتيجه نيل به اهداف را نزديكتر مى نمايد.

فلسفه تشويق

در تـمـامى آحاد مردم و نيروهاى مسلح سِمَتهايى مختلف ، تخصصهاى گوناگون و افراد متفاوت وجـود دارنـد كـه بـه خـاطـر هـماهنگى بيشتر، عدم تداخل فعاليتها و فراموش نشدن مسؤ وليتها قبل از هر چيز بايد مرز مسؤ وليتها در هر بخش مشخص گردد تا مقدار تلاش ، دلبستگى ، ميزان كارآيى و دلسوزى افراد نسبت به نوع كارشان روشن شود، و فرماندهى بتواند فداكاريها و فعّاليتها و نيز بى تفاوتيها و كم كاريها را با دقت لازم زيرنظر بگيرد.

گـرچـه فـرمانده بنابر وظيفه فرماندهى اش به تمامى يگانها و نيروها نظر دارد، ليكن لازم اسـت فرمانده به اين نكته ظريف و حساس توجه داشته باشد كه افراد پرتلاش و زحمتكش با آنـهـا كـه كـارشان در حدّ معمول است ، يا به حداقل وظيفه اكتفا مى كنند با هم فرق دارند، بايد قـدر و مـنـزلت هـر كـدام را بـشناسد، تا برخوردى متناسب با آنها داشته باشد. پس بايد بين افـراد مـخـتـلف ، حـريـمـى قـائل شـود و بـا تـشـويقهاى مختلف و مناسب از زحمتكشان ، مجاهدان و ايـثـارگـران قـدردانـى نـمـايـد تـا ديگران نيز براى انجام بيشتر و بهتر ماءموريتها، تشويق شـونـد. نـاگـفـتـه نـمـانـد كـه نـيروها در اين گونه موارد تصور تبعيض نمى كنند؛ زيرا علت تـشـويـق ايـن افـراد روشن است و از طرفى راه براى همه باز بوده مى توانند اين مسير را طى كنند تا از مزاياى آن بهره مند شوند.

گـرچـه ايـن مـطـلب كـه بـيـن افـراد در مـوارد مـخـتـلف تفاوتهايى وجود دارد و بايد با هر كس بـرخـوردى درخـور شـاءن او صـورت گـيـرد، يـكـى از ضـروريـات وجدانى است ، ليكن براى تاءييد اين معنى به آياتى از قرآن كريم نيز استناد مى كنيم :

( ... لا يـَسـْتـَوى مِنْكُمْ مَنْ اَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَ قاتَلَ اوُلئِكَ اَعْظَمُ دَرَجَةٍ مِنَ الَّذينَ اَنْفَقوُا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلوُا ... )^(362) آن مـسـلمـانـانـى كه پيش از فتح مكه (زمان ضعف اسلام ) در راه دين انفاق وجهادكردند، آنهااجر و مقاومتشان بسيار بزرگتر از كسانى است كه بعد از فتح (و قدرت اسلام ) انفاق و جهاد كردند.

در اينجا خداوند بين افرادى كه در زمان ضعف اسلام جهاد كردند با كسانى كه در زمان قدرت و تشكيل حكومت اسلامى جهاد كردند فرق گذارده و آنها را مساوى نمى داند.

(لايـَسـْتـَوِى الْقـاعـِدوُنَ مـِنـَالْمـُؤْمـِنـيـنَ غـَيـْرُ اُولِى الضَّرَرِ وَالُْمـجـاهـِدوُنَ فـى سـَبـيـلِاللّهـِ ...)^(363) هـرگـز مـؤ مـنـانـى كـه بـدون هـيـچ عـذرى ، مـانـنـد نـابينايى ، مرض ، فقر و غيره از كار جهاد بازنشينند با آنان كه به مال و جان كوشش كنند يكسان نخواهند بود ... .

خـداونـد در ايـن آيـه نـيـز بـيـن مـؤ مـنـان غـيـرمـجـاهـد و مـؤ مـنـان مـجـاهـد حـريـم قائل شده و مى فرمايد اينها با هم مساوى نيستند گرچه هر دو طايفه جزو مؤ منان هستند.

(وَالسّابِقوُنَ السّابِقوُنََ اُولئِكَ الْمُقَرِّبُونَ)^(364) آنان كه مشتاقانه در ايمان بر همه پيشى گرفتند، به حقيقت مقربان درگاهند.

اين آيه نيز، مؤ منانى را كه ابتدا و در زمان ضعف اسلام ايمان آوردند مقرب مى داند.

(فـَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ وَهَبْنا لَهُ يَحْيى وَ اَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ اِنَّهُمْ كانوُا يُسارِعوُنَ فِى الْخَيْراتِ وَ يَدْعُونَنا رَغَبا وَ رَهَبا وَ كانوُا لَنا خاشِعينَ)^(365) ما هم دعاى او را مستجاب كرديم و يحيى را به او عطا فرموديم و جفتش را (كه نازا بود شايسته هـمـسـرى او و قـابـل ولادت گـردانـيـديـم ؛ زيـرا آنـهـا در كـارهـاى خـيـر تـعـجـيـل مـى كـردنـد و در حال بيم و اميد ما را مى خواندند و هميشه به درگاه ما خاضع و خاشع بودند.

خـداونـد در ايـن گـونـه آيـات نـوعـى تـفـاوت بـيـن افـراد شايسته و فداكار با ساير نيروها گذاشته است . يك فرد مسؤ ول بايد با توجه به اين تفاوتها برخورد متناسب با هر دو دسته را از فـرهـنـگ اسلام