شیوه نویسندگی و نگارش

احمد احمدی بیرجندی

نسخه متنی -صفحه : 91/ 21
نمايش فراداده

سبكها و دوره هاى شعر فارسى

بر خلاف نثر, كه تقسيمات آن بر حسب زمان بود, معمولاً نامگذارى و تقسيم بندى سبكهاى شعر بر حسب مكان است; اگرچه هيچ سبكى محدود با زمان و مكان نبوده و نيست. اينك سبكهاى شعر:

1. سبك خراسانى يا تركستانى: كه بيش تر گويندگان اين مكتب, خراسانى بوده اند و در دوران سامانى, غزنوى و سلجوقى مى زيسته اند.

اشعار سبك خراسانى از جهت نوع ادبى, بيش تر قصيده و از جهت تركيبات و الفاظ ساده و روان و بدون تكلف و به دور از لغات مشكل عربى و از جهت مفهوم صادقانه و صريح و متكى بر محسوسات و طبيعت اشياء و امور بوده است.

2. سبك عراقى: كه از جهت مكان بيش تر در عراق عجم, شيراز و اصفهان نشأت يافته, و از جهت زمان بيش تر در قرون ششم و هفتم و هشتم و نهم رونق داشته است. اشعار اين زمان از جهت نوع ادبى بيش تر غزل است. در اين سبك, استحكام جاى خود را به لطافت و ظرافت و تركيبات و الفاظ زيبا مى دهد. استعمال لغات عربى بيش تر مى شود و اشعار و افكار عارفانه و صوفيانه در اين دوره نضج مى گيرد.

3. سبك هندى يا اصفهانى: از قرن نهم و دهم هجرى, به علت عدم توجّه پادشاهان صفوى به شاعرى و شعر, و از سوى ديگر, استقبال دربارهاى ادب پرور هند از گويندگان فارسى, گروهى از شاعران به هند پناه بردند و در آن جا بر اثر تأثير محيط و نوجويى در ابتكار و مضامين تازه, سبكى به نام (سبك هندى) پديد آمد. اين سبك تا قرن دوازدهم هجرى دوام كرد و در مضمون آفرينى و آوردن مفاهيم و تعبيرات پيچيده پيشرفت فراوان نمود. در اين سبك, غزليات زيبا و مفردات نوآيين و پيچيده پديد آمد كه بعدها به ابتذال گراييد و تركيبات بازارى و مبتذل در آن راه يافت و عاقبت, فساد اين سبك را نتيجه داد.

4. دوره بازگشت ادبى: از اوايل قرن سيزدهم هجرى, گروهى از گويندگان, سبك هندى را كه به ابتذال گراييده بود رها كردند و ديگر بار خاطره شاعران قديم سبك خراسانى را تجديد نمودند و در حقيقت به پيروى سبك شاعرانى همچون فرخى و منوچهرى و خاقانى و سعدى پرداختند. به همين جهت است كه اين سبك را (دوره بازگشت) نام نهاده اند.

5. سبك نو يا شعر نو و معاصر: در پنجاه ساله اخير, پيش از انقلاب مشروطيت و پس از آن تحوّلى در شيوه شعر فارسى از جهت محتوا و قالب پيش آمد و گويندگان نو پرداز سعى كردند قالبهاى كهن را در هم شكنند و در صدد بيان مطالبى تازه در قالبهايى نو برآيند. در آغاز علامه دهخدا قطعه معروف (يادآر زشمع مرده يادآر) را سرود, سپس ملك الشعراء بهار, به سرودن (چهار پاره) روى آورد و ابياتى تحت عنوان (كبوتران من) سرود:


  • بياييد اى كبوترهاى زيبا بپريد از فراز بام و ناگاه به گرد من فرود آييد چون برف

  • بدن كافور گون, پاها چو شـنگرف به گرد من فرود آييد چون برف به گرد من فرود آييد چون برف

و ديگر شاعران نيز كوشيدند به راههاى تازه بروند و در قالب و محتوا تعبيراتى كم و بيش تازه, به وجود آورند. عشقى و عارف و ايرج ميرزا و ديگران كه نام بردن از آنها مايه اطاله كلام مى شود در شيوه هايى نو, طبع آزمايى كردند.

بعدها نيما يوشيج و اخوان ثالث و سهراب سپهرى و… نوعى وزن عروضى را در شعر وارد كردند كه در عين تقيّد به وزن عروضى و اركان آن, براى پرهيز از حشوها و زوائد; مصاريع اشعار, كوتاه و بلند شد.

اين نوع شعر را (آزاد) يا (نيمايى) اصطلاح كرده اند, مانند:

مى تراود مهتاب

مى درخشد شبتاب

نيست يك دم شكند خواب به چشم كس وليك

غم اين خفته چند

خواب در چشم ترم مى شكند…الخ

(نيما يوشيج)

و اين ابيات:

دو تا كفتر,

نشسته اند روى شاخته سدر كهنسالى

كه روييده غريب از همگنان در دامن كوه قوى پيكر…الخ.

(اخوان ثالث)

و اين اشعار:

آب را گل نكنيم

در فرودست انگار, كفترى مى خورد آب…

مردمان سر رود, آب را مى فهمند

گل نكردندش,ما نيز

آب را گل نكنيم… الخ

(سهراب سپهرى)

بعدها نوعى شعر پديد آمد كه اين قيد را رها كرد, و تنها توجّه به محتوا را مورد نظر قرار داد و قافيه و وزن را به يكسو نهاد. اين نوع اشعار را (شعر سپيد) يا (موج نو) ناميدند كه در امواج تحولات روزگار همچنان برجاى (اندروا) مانده است!