و با همين (رديف)و در وزنى ديگر:
در شـعـر عـاشـورايـى دو دهـه اخـيـر، حـضـور رديـف هـاى بـكـر و جـاذبـه دار و حـامـل پـيامى همچون : (دريا)، (سقّا)، (سرخ) ، (شهيد)، (در تنور)، (روى نيزه ها)، (تيغ) ، (شعله ور)، (عطش) ، (درباد)، (خورشيد)، (بر زمين) ، (آتش) ، (داس) ، (دشنه) ، (خاكستر)، (جارى) ، (آينه ها)، (بيا تا برويم) ، (شهيد)، (شهادت) ، (ادامه دارد) از يك سو، و انتخاب كـلمـات قـافـيـه هـمـاهـنـگ و خوش ترنّم و استفاده از اوزان عروضى خوش آهنگ و حماسى از سـويـى ديـگـر، شـعـر عـاشـورايـى امـروز را بـا اقـبـال فـراگيرى رو به رو ساخته و غزل عاشورايى در اين ميان بيش از هر قالب ديگر شعرى ، در فراهم آوردن زمينه هاى اين (اقبال عمومى)دخيل بوده است .
اگر چه حضور صنايع لفظى و معنوى در شعر عاشورا، به زيبايى صورى و معنوى آن كـمـك مى كند ولى بايد به خاطر داشت كه يك شاعر آيينى موفّق ، شاعرى است كه همگام بـا تـحـوّلات ادبـى روزگـار خـود حـركـت كـنـد و بـه آرايـه هاى مورد استفاده شاعران در طول سده هاى گذشته بسنده ننمايد.
در روزگـار مـا، بـه خـاطـر شتابى كه در (مبادلات فرهنگى و ادبى)به چشم مى خورد، هـراز گـاه شـاهـد حـضـور آرايـه هايى در شعر امروز هستيم كه در پيشينه شعر فارسى ، بـيـسـابـقـه اسـت مـانـنـد:
(ايـمـاژ) و (تـخـيـّل عـيـنـى)و به تدريج آرايه هاى قديمى از قـبـيـل (اسـتـعـاره)جـاى خود را به آرايه هاى جديدى مى دهند كه بايد آنها را شناخت و با كاربردشان آشنا شد.
اگر شعر عاشورايى امروز مى خواهد پرونده اش براى هميشه گشوده بماند، بايد همگام با اين تحوّلات كه در جامعه ادب جهانى شكل مى گيرد، حركت كند و آرايه هايى را كه با خـصـلت و خـوى (ايـرانى)سازگارتر و با طبيعت قشر درس خوانده ما هماهنگ تر باشد، شناسايى كرده و در به كارگيرى آنها ترديد روا ندارد.
فـرهـنـگ ما، فرهنگى نيست كه از نظر غناى فكرى نتواند با فرهنگ ديگر كشورها رقابت كـنـد و به خاطر همين آمادگى است كه نبايد شعر معاصر ايران ، خصوصاً شعر عاشورا ـ كـه حـرف هـاى زيـادى بـراى گـفـتـن دارد ـ از تـحوّلات ادب جهانى دور بماند چرا كه اين اسـتـعـداد ذاتـى را دارد كـه آرايـه هـاى بـرخـاسته از متون ادبيّات اروپايى را با صبغه فرهنگى و ادبى اين مرز و بوم مورد استفاده قرار