سیمای حافظان نور

مجتبی حسینی

نسخه متنی -صفحه : 65/ 4
نمايش فراداده

وقتى حضرت به هوش آمد
فرشته گفت : [اقراء باسم ربك الذى خلق ....] ((6))3
امـام صـادق (ع ) فـرمـود: بـسـم اللّه الرحمن الرحيم .
اقراء باسم ربك ...
اولين آياتى است كه بر نبى اكرم (ص ) نازل شد.
((7))3
اولـيـن مـرحـلـه
مـرحـلـه ى قـرائت و به خاطر سپارى است ومرحله ى كتابت بعد از آن تحقق يـافـت .
((8))3
از ايـن رو
آيـه هاى آغازين قرآن از [اقراء] سخن مى گويد و مراد از آن حفظ آيات در سينه ها است .
اكنون اين مسئله را در موارد مختلف زير مورد بررسى قرار مى دهيم : اصطلاح حافظ در صدر اسلام 3
واژه ى [حفظ] در زبان عرب در دو معنا به كار رفته است :
الف ) نگهدارى و نگهبانى ب ) به خاطر سپردن (ضد فراموشى ) ((9))3
در قرآن مجيد
اين واژه و مشتقاتش تنها در معناى اول به كاررفته است .
[حافظ] اسم فاعل است و در اصـطـلاح عـلـوم قـرآنـى
بـه كـسـى مى گويند كه همه ى قرآن را با تجويد و
ترتيل و به كار بـردن قـرائت قابل قبول قرآن شناسان به خاطر سپرده باشد.
همچنين به كسى كه بر سنن رسول اكـرم (ص ) احـاطـه داشـتـه
موارد اتفاق واختلاف آن را بداند و به
احوال راويان و طبقات مشايخ آگاهى كامل داشته باشد
حافظ مى گويند.
((10))3
برخى تعداد آن را نيز معين كرده اند و گفته اند بايد فرد صدهزار حديث با سند از حفظ باشد تا اين واژه
بر او اطلاق شود.
((11))3
در صدر اسلام
به خـاطـر سپارندگان قرآن را [حافظ] نمى خواندند و با واژه هايى چون [جماع القرآن ]
[قراءالقرآن ]
[حملة القرآن ] و [الماهر فى القرآن ] از آنان ياد مى كردند.
((12))3
واژه ى حافظ پس از قرن اول يا نيمه ى دوم قرن هجرى ((13))3
دراين معنا به كار گرفته شد.
البته واژه ها و تركيب هاى ياد شده در سراسر روزگار پيامبراسلام (ص ) به معناى كسى كه همه ى مـتـن
قـرآن را بـه خاطر سپرده
نبوده و پس از رحلت رسول اكرم (ص )چنين معنايى يافته است .
درزمان آن حضرت
از حافظ بخشى از كتاب خدا نيز با اين عبارت ها يادمى كردند.
((14))3
اولين حافظ قرآن 3
حفظ آيات الاهى