علامه محمدباقر مجلسى بر آن است كه حاملان قرآن سه مرتبه دارند كه به شرح زير آورده است :
اول ، آن است كه لفظ قرآن را درست ياد گيرد و اين اول مراتب حاملان قرآن است . و در اين مرتبه ، تفاضل به زيادتى علم قرائت و دانستن آداب و محسنات قرائت مى باشد و به زيادتى حفظ كردن و در خاطر داشتن سور و آيات قرآن .
دوم ، دانستن معانى قرآن است . و در زمان سابق چنين مقرر بوده است كه قاريان قرآن ، تعلم معانى نيز مى نمودند و اين مرتبه ، از دانستن لفظ بالاتر است . و تفاضل در اين مرتبه ، به زيادتى و نقصان فهم معانى قرآن از ظهور و بطون مى باشد.
سوم ، عمل نمودن به احكام قرآن و متخلق شدن به اخلاقى است كه قرآن بر مدح آنها دلالت دارد و خالى شدن از صفاتى است كه بر مذمت آنها دلالت دارد. پس حامل حقيقى قرآن كسى است كه حامل الفاظ و معانى آن باشد و به صفات حسنه آن ، خود را آراسته باشد.
مشكاه الانوار / 73، و عين الحياه / 449
پدرش از مبلغان دين بود، از لارستان حركت كرد و در كويت رحل اقامت افكند، دخترش فاطمه اهل فضل و دانش و تقوى بود، پا به پاى پدر در تبليغ و ارشاد مردم ، گام بر مى داشت . در حسينيه اى كه پدرش به ارشاد مشغول بود، اين بانو بر منبر مى رفت و جمعيت بسيارى از زنان حضور مى يافتند. او حافظ قرآن بود و چنان بر آيات قرآن مسلط بود كه او را به كشف الايات تشبيه كرده بودند. هر آيه از قرآن كه تلاوت مى شد او مى گفت در كدام سوره است .
مؤ لف كتاب رياحين الشريعه چنين نقل كرده است :
چون حقير چند سالى در كويت ، محرم و صفر در حسينيه ايشان (پدر فاطمه ) منبر مى رفتم از اين جهت بدين مطلب وقوف پيدا كردم كه اگر آيه اى را نمى دانستم در كدام سوره است و نيز كشف الابيات در نزد حقير نبود به حاج سيد على عرض مى كردم و ايشان از مشاراليها (يعنى فاطمه ) مى پرسيدند و جواب گرفته مى آوردند. (40)
يكى از مفسران معاصر كه در مورد جمع و ترتيب قرآن به تحليل تاريخى پرداخته ، معتقد است كه اين كار در سه دوره صورت گرفته است :
1 - در عصر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله .
2 - در زمان خلافت ابى بكر.
3 - در دوره خلافت عثمان .
در دوره اول ، قرآن تواءم با شاءن نزول آيات جمع آورى و تدوين شد، در دوره دوم يكى از كتاب وحى يعنى زيد بن ثابت به دستور ابى بكر و به تشويق عمر به جمع و ترتيب قرآن اقدام نمود با اين تفاوت كه در اين دوره شاءن نزول آيات را به كتابت در نياوردند. ولى هنوز اختلافاتى ناستوده و بى بنياد در قراآت به چشم مى خورد. در دوره سوم زمان قرآنى فراهم و مرتب شد كه اختلافات قراآت در آن ديده نمى شد. (41) فاطمه خواهر عمر بن الخطاب پاسدار قرآن روزى عمر شمشير برداشت و به عزم ريختن خون پاك پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به راه افتاد. در راه مردى از قبيله بنى زهره به او برخورد و پرسيد:
عمر، كجا مى روى ؟
گفت : مى خواهم محمد صلى الله عليه و آله را به قتل برسانم .
آن مرد گفت : چگونه مى توانى او را بكشى و از دست بنى هاشم و بنى زهره در امان باشى ؟
عمر گفت : معلوم مى شود تو هم دست از دين خود برداشته و پيرو او شده اى ؟!
آن مرد گفت : مى خواهى تو را از امر عجيبى مطلع سازم ؟
به راستى كه خواهر و دامادت از دين تو دست كشيده و به دين جديد گرويده اند.
عمر با خشم و عصبانيت رهسپار خانه خواهر شد.