سرگذشت های تلخ و شیرین قرآن

غلامرضا نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 78/ 29
نمايش فراداده

از حضرت على عليه السلام نقل شده است كه فرموده اند:

هرگاه براى رسول خدا صلى الله عليه و آله كارى پيش مى آمد كه وى را شاد و مسرور مى ساخت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در ستايش و شكر به درگاه خداوند متعال مى فرمود:

الحمدلله الذى بنعمته تنم الصالحات (سپاس و حمد مخصوص خدايى است كه به سبب او كارهاى خوب و شايسته صورت مى گيرد).

و هنگامى كه در كارى ، براى پيامبر ناراحتى و افسردگى پيش مى آمد مى فرمود: الحمدالله على كل حال .

(سپاس خداى را در هر پيشامد بد و ناگوار و ناراحت كننده (69).

پيامبر از كوه صفا بالا مى رفت و صدا مى زد...

نام او عبدالعزى و از فرزندان عبدالمطلب بود، پس عموى پيامبر نيز محسوب مى شد و از اين جهت كنيه ابولهب بر او گذاشتند كه گونه هاى برافروخته و زيبايى داشته است . (70) او از دشمنان سرسخت پيامبر بود.

طارق محاربى نقل مى كند كه : روزى در بازار ذى العجاز (ظاهرا از بازارهاى مكه بوده است ) جوانى را ديدم كه مى گفت :

ايها الناس قولوا لا اله الا الله تفلحوا و مردى از پشت سر، به پاى او سنگ مى زد و پاى او را مجروح ساخته بود و فرياد مى زد: ايهاالناس انه كذاب ، او دروغ مى گويد، سخنى از وى باور نكنيد. پرسيدم : اين شخص ‍ كيست ؟

گفتند: آن محمد است كه خود را پيامبر معرفى مى كند و اين عمويش ابولهب است كه او را تكذيب مى كند. (71) در شاءن نزول آيات بالا از ابن عباس نقل كرده اند كه : روزى پيامبر از كوه صفا بالا رفته و صدا زد: يا صاحباه ! اى دوستان و بستگان من !... جمعى از قريش دور او جمع شدند و گفتند: براى چه منظورى از ما دعوت كردى ؟

گفت : اگر به شما بگويم صبح يا عصر دشمنى به سراغ شما مى آيد، آيا گفته مرا باور مى كنيد يا نه ؟

! گفتند: آرى . فرمود: انى نذير لكم بين يدى عذاب شديد ، من به شما پيش از رسيدن عذاب شديدى اعلام خطر مى كنم ! ابولهب حاضر بود و گفت : تبا لك اءلهذا دعوتنا جميعا ؟

: نابود شوى ! آيا به خاطر اين منظور ما را دعوت نمودى ؟

! سپس اين سوره نازل شد: تبت يدا ابى لهب و تب ...: نابود باد دستان ابولهب و خود او....

مژده ورودى پيروزمندانه

لقد صدق الله رسوله الرؤ با بالحق لتد خلن المسجد الحرام انشاء الله امنين محلقين روسكم و مقصرين لاتخافون فعلم مالم تعلموا فجعل من دون ذلك فتحا قريبا (72) خوابى را كه خداوند بر فرستاده خود نماياند، رؤ ياى صادقه قرار داد. بى گمان در كمال آزادى به خواست خدا وارد مسجدالحرام خواهيد شد و پس از فراغت از اعمال ، سرهاى خود را خواهيد تراشيد و ناخن ها را خواهيد چيد، در حالى كه ترسى از دشمن نخواهيد داشت خداوند مى داند آنچه را كه شما نمى دانيد و علاوه بر اين پيروزى ، پيروزى نزديكترى نيز (يا پيروزى ديگرى را هم در همين نزديكى ) براى شما قرار داده است .

در سال ششم هجرى رسول خدا صلى الله عليه و آله خوابى ديد كه رؤ ياى رحمانى بود (و تمام رؤ ياهاى انبياء عليهم السلام رحمانى است ) و مطابق آن پيش بينى شده بود كه با كمال آزادى ، با مسلمانان وارد مسجدالحرام خواهد شد و آيات قرآن هم صداقت و روحانى بودن آن خواب را خبر داده و تاءييد كرد مسلمانان پس از دريافت اين مژده به همراهى پيامبر به سوى مكه (به قصد زيارت ) حركت كردند و پس از ممانعت اهل مكه ، مسلمانان با رهبر خود بيعت جنگ نمودند (بيعت رضوان ) و در نتيجه اهل مكه مرعوب گرديده و حاضر شدند كه قرارداد متاركه جنگ نوشته شود و به امضاى طرفين برسد. مسلمانان بازگشتند و در سال بعد با كمال آزادى ، عمره اى به جاى آوردند و به عنوان خروج از احرام سرها را تراشيده و ناخن هاى خود را چيدند (حلق و تقصير نمودند) و مفاد آيه كاملا عملى گرديد. بايد دانست كه صلح حديبيه بسيار مهم بود زيرا در نتيجه آن خاطر مسلمانان از طرف دشمن شماره يك و خطرناكشان آسوده شد و توانستند به حساب دشمنان ديگر برسند.

بنابراين صلح حديبيه ، فتح قريب بوده است ؛ بعضى هم فتح خيبر را مصداق فتح قريب مى دانند و علامه طباطبايى اين قول اخير را با سياق آيه ناسازگار مى داند. (73)

فضيل بن عياض و توبه

در بعضى تفاسير نوشته شده كه فضيل بن عياض مدتى از عمرش را در طغيان و عصيان گذراند تا اينكه شبى به