الله عليه و آله گفت : پس از آن كه چندى در غار حرا مجاور بودم از آنجا بيرون آمدم و به وادى رسيدم ،
ندايى از آسمان به گوشم رسيد و همان فرشته اى را كه پيش از اين ديده بودم در آسمان مشاهده كردم و
بيمناك شدم و به سوى خانه بازگشتم ، وقتى كه به خانه رسيدم گفتم مرا بپوشانيد (و اين جمله را سه بار
تكرار كردم ) مرا پوشاندند، در اين اثنا اين آيات نزول يافت : يا ايهاالمدبر # قم فانذر (65) پس از آن
وحى پيوسته ادامه يافت و آيات قرآنى تا پايان عمر آن حضرت نازل گرديد (66).
جوان صداى فرشتگان را مى شنود
يكى از بزرگان چنين نقل مى كند: در اوقاتى كه در زنجان بودم يك روز صبح جوانى كه از تربيت شدگان مكتباسلام بود و برنامه زيارت عاشوراى او هرگز ترك نمى شد، سراسيمه به خدمت حاج ملا آقا جان آمد و گفت : من
هنگامى كه در اتاق نشسته بودم و زيارتم را تمام مى كردم ، ناگهان عطر عجيبى تمام فضاى اتاق را پر كرد
و سپس مانند آنكه صدها زنبور در اتاق به حركت در آمدند و من صدايى شنيدم ، حاج ملا آقا جان گفتند: فردا
نيز همين حالت برايت پيش مى آيد خوب گوش بده ببين چه مى گويند. فرداى آن وز آن جوان آمد و گفت : گمان مى
كنم كه ذكر لا اله الا الله الحق المبين را تكرار مى كردند. معظم له گفت : بعد از اين تو نيز با آنها
اين ذكر را بگو تا حجاب بيشترى از تو برطرف شود آن جوان پس از دو روز آمد و گفت : حدود دو ساعت با آنها
كلمه لا اله الا الله الملك الحق البين را تكرار كردم يك مرتبه چشمهايم به اشك افتاد و انوار سفيدى
چون جرقه آتش ولى سفيد را ديدم كه تمام فضاى خانه را پر كرد. ترسيدم و ديگر ادامه ندادم .چنين است كه وقتى روح ، حواس (ذائقه و شامه و سامعه ) را تحت تاءثير قرار داد نوبت به قوه بينايى نيز مى
رسد. (67)
هدايت قرآن
O ان هذا القرآن يهدى للتى هى اقومالاسراء /9O همانا اين قرآن به استوارترين راه هدايت مى كند.قال رسول الله صلى الله عليه و آله :O اذا التبست عليكم الفتن ، كقطع الليل المظلم فعليكم بالقرآن .الكافى 2/599 و تفسير العياشى 1/2O هنگامى كه فتنه ها، همچون پاره هاى شب تاريك ، شما را در خود فرو گرفت ، بر شماست كه ملازم قرآن شويد.قال رسول الله صلى الله عليه و آله :O ليس القرآن بالتلاوه و لا العلم بالروايه و لكن القرآن بالهدايه و العلم بالدرايه .كنز العمال 1/550O نه قرآن به تلاوت باشد و نه دانش به روايت و ليكن قرآن به هدايت باشد و دانش به درايت .
بحر العلوم هديه قرآن را نپذيرفت
آغا محمد خان قاجار، قرآنى به خط ميرزاى تبريزى كه خطاط معروفى بود با جلدى كه به ياقوت و الماس وزبرجد و ساير سنگهاى گرانبها تزئين شده بود به رسم هديه براى بحرالعلوم ارسال كرد وقتى قرآن را
آوردند كه به ايشان برسانند درب منزل را زدند با كوبيدن حلقه در بحرالعلوم خود پشت درب منزل آمد و در
را باز نمود، در حالى كه دست مبارك آن بزرگمرد بالا و قلم به دستشان بود. خطاب به آنان فرمود:چه كار داريد ؟گفتند: حضرت سلطان ، قرآنى براى شما فرستاده اند استاد نگاهى به جانب قرآن نمود و گفت :اين زينتها و دانه ها چيست كه بر جلد آن نصب شده است ؟عرض شد: اينها سنگهايى گرانبهاست كه جلد قرآن را
با آنها تزئين نموده اند. گفت : چرا بر كلام خدا چيزى آويخته ايد كه باعث زندانى شدن و تعطيل آن مى
گردد ؟آنها را از جلد قرآن جدا كنيد و بفروشيد و قيمت آن را، ميان مساكين قسمت كنيد. عرض كردند: قرآن
را كه با خط خطاطى معروف است و ارزش زيادى دارد قبول فرماييد. گفت : قرآن را هركس آورده نزد او باشد و
آن را تلاوت نمايد. اين را فرمود و در منزل را بست . (68)
بهترين شكر الحمدالله است