برتر است . هم از نظر فصاحت و بلاغت داراى اعجاز است ، هم از جهت علوم و ساير جهات معنوى . ادبا و فصحا و
بلغاى جهان عرب در اعجاز قرآن مات و حيرت زده اند (189).
عمل به قرآن
قال رسول الله صلى الله عليه و آله :O رب تال للقرآن ، و القرآن يلعنه .جامع الاخبار / 65، و التنبيهات العليه / 169O بسا كسانى قرآن را تلاوت كنند، در حالى كه قرآن بر آنها لعن و نفرين فرستد.قال رسول الله صلى الله عليه و آله :O من تعلم القرآن فلم يعمل به ، و آثر عليه حب الدنيا و زينتها استوجب سخط الله تعالى .عقاب الاعمال / 330، و اعلام الدين / 412O هر كه قرآن ياد گيرد آنگاه بدو عمل نكند و دوستى و زينت دنيا را بر او ترجيح دهد مستوجب عذاب خداوندخواهد بود.
سوره واقعه و بى نيازى از مردم
عثمان بن عفان - بمنظور عيادت - بر عبدالله بن مسعود وارد شد، وى بيمار بود و با همين بيمارى از دنيارفت . عثمان به عبدالله بن مسعود گفت : از چه چيزى مى نالى و رنج مى برى ؟عبدالله گفت : از گناهانم .عثمان گفت : هم اكنون چه مى خواهى ؟عبدالله گفت : خواهان آمرزش و رحمت پروردگارم هستم .عثمان گفت : آيه به پزشك نيازى نيست تا براى درمان تو او را دعوت كنم ؟عبدالله گفت : پزشك مرا بيمار كرده است و همو اگر بخواهد مرا شفا خواهد داد. (190)
عثمان گفت : آيا نمى خواهى به تو كمك مالى كنم ؟و از عطا و بخشش ، تو را بهره مند سازم ؟عبدالله گفت : آن زمان كه من نيازمند بودم از عطا و بخشش به من دريغ مى كردى ، ولى اكنون كه نيازى
ندارم مى خواهى به من ، مال عطا كنى ؟عثمان گفت : (اگر ترا به مال و عطا نيازى نيست ) عطيه من براى دخترانت مى ماند.عبدالله گفت : دخترانم را نيز به عطيه و بخشش تو نيازى نيست ؛ چون به آنها سفارش كرده ام كه سوره واقعه
را بخوانند. زيرا از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيده ام كه مى فرمود: اگر كسى هر شب سوره واقعه را
بخواند، فقر و بى چيزى بدو روى نمى آورد.ابى بصير گويد (191): كه امام صادق عليه السلام فرمود:هرگاه كسى در هر شب جمعه سوره واقعه را بخواند نزد خدا و خلق محبوب مى گردد. و هرگز در دنيا سختى فقر و
بى چيزى و آفتى از آفات دنيا را در زندگانى خود نبيند. (192)
فضيل از راهزنى تا زاهدى
فضيل كه در كتب رجال ، به عنوان يكى از راويان موثق از امام صادق عليه السلام و از زهاد معروف معرفىشده ، و در پايان عمر در جوار كعبه مى زيسته ، و همانجا در روز عاشورا بدرود حيات گفت . در آغاز كار،
راهزن خطرناكى بود كه مردم از او وحشت داشتند.روزى از نزديكى يك آبادى مى گذشت . دختركى را ديد و نسبت به او علاقه مند شد. عشق سوزان دخترك ، فضيل را
وادار كرد كه شب هنگام از ديوار خانه او بالا رود، و به هر قيمتى كه شده به وصال او نائل گردد، در اين
هنگام بود كه صداى آيه كريمه : الم يان للذين امنوا ان تخشع قلوبهم لذكر الله ... او را منقلب كرد، اين
آيه ، همچون تيرى بر قلب آلوده فضيل نشست ؛ درد و سوزى در درون دل احساس ؛ تكان عجيبى خورد و اندكى در
فكر فرو رفت : اين كيست كه سخن مى گويد ؟! و اين پيام را به چه كسى مى دهد ؟! به من مى گويد: اى فضيل ! آيا