خاطرات پيامبر از جبل النور - سرگذشت های تلخ و شیرین قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سرگذشت های تلخ و شیرین قرآن - نسخه متنی

غلامرضا نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

واجب نمود كه روزه داران در شبهاى ماه رمضان نيز جماع نكنند، چنانچه روزه اى كه بر بنى اسرائيل واجب
شده بود نيز بايستى در شبهاى ماه رمضان جماع نكنند و نيز هرگاه در اول شب قبل از افطار خواب مى رفت
نبايستى چيزى بخورند. پيرمردى از اصحاب پيغمبر به نام مطعم بن جبير در حفر خندق شركت داشت و اين عمل
در ماه رمضان بود. مطعم روزى پس از فراغت از حفر خندق به منزل خود آمد و نماز مغرب خود را بجاى آورد
ولى زوجه او افطارى او را به تاءخير انداخت و او را خواب ربود و زوجه اش وقتى كه ديد او در خوابست
بيدارش نمود، مطعم متوجه شد كه خواب بوده اطهار كرد تنها خودت افطار كن و براى من كه خوابيده ام ،
طعام حرام است . ناچار امساك كرد. فرداى آن روز با همان حال مشغول حفر خندق شد، ناگاه بيهوش گشت و
پيغمبر از سبب آن پرسيد، پس جريان را نقل كرد، و ديگر اينكه مسلمانان چون نمى توانستند در شب جماع
نكنند و امساك نمايند ناچار مخفيانه جماع مى كردند. پيغمبر اسلام در اين رابطه با پروردگارش مناجات
كرد و آيه شريفه اجل لكم ليله الصيام الرفث ... تا جمله كلوا و اشربوا حتى يتبن لكم الخيط الابيض من
الخيط الاسود من الفجر ثم اتمواالصيام الى الليل (يعنى بخوريد و بياشاميد تا رشته سفيد از رشته سياه
از صبح پديد آيد سپس روزه را تا شب ادامه دهيد) نازل گرديد. پس اين آيه شريفه ، حكم سابق را نسخ كرد.

(149)

خاطرات پيامبر از جبل النور

غار حراء كه در قله كوه بسيار بلندى در مكه قرار گرفته و اكنون به آن كوه جبل النور مى گويند از عجايب
معنوى تاريخ اسلام است .

پيامبر صلى الله عليه و آله قبل از بعثت سالى يك ماه تمام به (غار حراء) مى رفت ، شب و روز در آنجا بود و
به عبادت مى پرداخت و هر وقت ماه به پايان مى رسيد از كوه سرازير مى شد و يكسره كنار كعبه مى آمد و آن
را هفت بار طواف مى كرد و سپس به خانه خود باز مى گشت . پيامبر صلى الله عليه و آله زمانى كه به مقام
رسالت رسيد و وحى بر او نازل شد در همان ماهى بود كه طبق معمول هر سال در غار حرا به سر مى برد (150).

جالب اينكه طبق قرائن و احاديث على عليه السلام (كه در آن هنگام كمتر از ده سال داشت ) به حضور پيامبر
صلى الله عليه و آله در غار حرا مى رفت و در جوار آن حضرت به عبادت مشغول مى شد، چنان كه در نهج
البلاغه حضرت على عليه السلام فرمود:

و لقد كان بجاور فى كل سنه بحراء فاراه و لايراه غيرى .

پيامبر صلى الله عليه و آله هر سال در غار حرا مى پرداخت و كسى جز من او را نمى ديد (151).

پيامبر شاهد بر امت

عبدالله بن مسعود مى گويد: پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:

قرآن را براى من قرائت كن و من اتفاقى سوره نساء را باز كردم ، وقتى به آيه فكيف اذا جئنا من كل امه
بشهيد وجنابك على مؤ لاء شهيدا (152) رسيدم ديدم اشك از چشمان پيغمبر صلى الله عليه و آله فرو مى ريزد،
فرمود:

اكنون بس است (153).

قرآن و كمك به جبهه

سپاه اسلام براى جنگى (كه ظاهرا جنگ تبوك بود) آماده مى شدند. اين جنگ نياز شديد به كمك مالى داشت ،
هركس هر اندازه مى توانست كمك مى كرد، يكى از مسلمين به نام ابوعقيل انصارى (يا سالم بن عمير) يك
كارگر ساده بود، آنچه از مزد كارگرى بدست مى آورد، در مخارج ساده زندگيش مصرف مى شد، و ديگر زياد نمى
آمد، ولى او تصميم گرفت تا شبانه نيز اضافه كار كند، بلكه بتواند به ارتش اسلام كمك مالى نمايد. او شب
براى شخصى به كشيدن آب از چاه پرداخت و از اين راه دو من خرما بدست آورد، يك من آن را براى خانواده اش
ذخيره كرد، و يك من ديگر آن را به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله آورد و به عنوان كمك ناچيز به آن
حضرت داد. جمعى از كوردلان منافق صفت در آنجا بودند، و كمك ناچيز آن كارگر زحمتكش را به مسخره
گرفتند، و پوزخند مى زدند كه مثلا آيا كار لشگر اسلام به جايى رسيده كه نيازمند به يك من خرماى يك
كارگر ساده دارد ؟

اين پوزخند نيش دار گناه بزرگى بود، چرا كه هم يك كارگر تحقير مى شد و هم دهن كجى به
سپاه اسلام بود. جبرئيل بر پيامبر صلى الله عليه و آله نازل شد و دو آيه سوره توبه (آيه 79 - 80) را در

/ 78