كمال عصبانيت گفت و به شوهر خواهر خود حمله نمود. خواهر وى به يارى شوهرش برخاست ، عمر خواهر خود را
مورد حمله قرار داد و سر او با نوك شمشير سخت مجروح ساخت . زن بينوا در حالى كه خون از سرش مى ريخت با
دلى پر از ايمان گفت : آرى ما مسلمان شده ايم و به خدا و رسول او ايمان آورده ايم . آنچه مى توانى
درباره ما كوتاه نيا. منظره دلخراش خواهر كه با صورت خون آلود و ديدگان خونبار در برابر برادر
ايستاده بود و سخن مى گفت ، لرزه بر اندام عمر انداخت و او را از كرده خود پشيمان ساخت . پس از وى تقاضا
نمود كه آن صحيفه را به او نشان دهد تا در كلمات محمد دقت كند. خواهر از ترس اينكه مبادا برادر آن را
پاره كند او را قسم داد كه پاره نكند و او نيز متعهد شد و سوگند ياد نمود كه پس از خواندن ، آن را
بازگرداند. سپس لوحى را به دست گرفت كه در آن آياتى چند كه ترجمه آنها چنين است ، نوشته بود،
1 - طه ،
اين قرآن را به تو نازل نكرديم كه خود را به زحمت بيافكنى
2 - اين قرآن فقط وسيله يادآورى است براىكسانى كه مى ترسند
3 - اين قرآن از جانب آنكه زمين و آسمانهاى بلند را آفريد نازل شده است
4 - آفريدگار
بر عرش (آفرينش ) استيلاء دارد
5 - هر چه در زمين و آسمانها است از او است
6 - آشكار و نهان را مى داند
(96). اين آيات بليغ و سخنان فصيح و محكم عمر را سخت تحت تاءثير قرار داد، مردى كه تا چند لحظه پيش دشمن
شماره يك قرآن و اسلام بود مصمم گشت كه روش خود را تغيير دهد و به سوى خانه اى كه قبلا اطلاع پيدا كرده
بود كه رسول خدا در آنجا است روانه شد و در خانه را كوبيد. مردى از ياران رسول اكرم صلى الله عليه و
آله برخاست و از شكاف در نگاه كرد، ديد كه عمر شمشير را (خود) حمايل نموده و پشت در ايستاده و منتظر
بازشدن در خانه است . فورا برگشت و پيامبر را از جريان آگاه ساخت . حمزه پسر عبدالمطلب گفت : بگذار
وارد شود هرگاه با حسن نيت وارد شد مقدم او را گرامى مى داريم و در غير اين صورت او را مى كشيم .طرز رفتار عمر با پيامبر اعتماد آنها را جلب كرد و چهره باز و اظهار ندامت و پشيمانى او از كرده هاى
خويش تصميم نهائى او را ثابت نمود و بالاخره در محضر گروهى از ياران رسول خدا اسلام آورد و از آن پس
در صف مسلمانان در آمد. ابن هشام در ص 368 سيره خود اسلام آوردن عمر را به طور ديگرى هم نوشته است .
مقايسه اى بيجا
چون آيه قل لا اساءلكم عليه اجرا الا الموده فى القربى نازل شد پيامبر صلى الله عليه و آله به مشركانمكه فرمود: خويشاوندان مرا اذيت نكنيد، آنها نيز اين پيشنهاد را پذيرفتند، اما هنگامى كه پيامبر صلى
الله عليه و آله از بتهاى آنان بدگويى كرد، گفتند: محمد منصفانه با ما رفتار نمى كند، از يكسو از ما
مى خواهد خويشاوندانش را آزار ندهيم ، ولى از سوى ديگر با بدگويى از خدايان ما آزارمان مى دهد. در
اينجا آيه قل ما ساءلتكم من اجر فهو لكم نازل شد و به آنها گفت : آنچه من در اين باره از شما خواستم به
نفع خود شما بود حال مى خواهيد آنها را آزار بكنيد يا نكنيد (97).
قرائت قرآن با صداى حزين
قال الصادق عليه السلام :O ان القرآن نزل بالحزن . فاقرؤ وه بالحزن .الكافى 2/614O همانا قرآن همراه با اندوه فرود آمده است . پس آن را همراه با حزن بخوانيد.O كان الكاظم عليه السلام اذا قراء يحزن ، و يبكى و يبكى السامعون لتلاوته .الارشاد 2/235O هنگامى كه امام كاظم عليه السلام قرآن مى خواند، صدايش را حزن انگيز مى كرد و مى گريست و شنوندگانتلاوت حضرتش نيز مى گريستند.قال الصادق عليه السلام :O كان الكاظم عليه السلام اذا قراء كانت قراءته حزنا و كانما يخاطب انسانا .الدعوات /23O وقتى امام كاظم عليه السلام قرآن مى خواند، قرائتش اندوهناك بود. و چنان بود كه انسانى را مورد خطاب
قرار مى دهد.