استخاره آيه الله حجت قدس سره شريف - سرگذشت های تلخ و شیرین قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سرگذشت های تلخ و شیرین قرآن - نسخه متنی

غلامرضا نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چه كسى نيكو سخن تر خواهد بود، از كسى كه دعوت به سوى خدا كند و عمل صالح انجام دهد و بگويد من از
مسلمانان هستم ؟

پيامبر فرمود: شما بلال را آدم پستى مى دانيد ؟

ولى بدانيد كه اين كسى است كه زبان او كار مى كند و مطلب
حق مى گويد، و بيان او هم بهترين بيانهاست . شايد هم اين آيه اشاره اى به اين معنى داشته باشد كه ، به
گفتار نگاه نكنيد، بلكه به اعمال و حقايق توجه داشته باشيد.

امام على عليه السلام نيز فرموده است : انظرالى ما قال ، ولاتنظر الى من قال (111).

به گفتار بنگريد، نه به گوينده آن ، و اين آيه هم فرموده : شما به سخن نگاه كنيد، كه سخن حق و شعار
توحيد است .

استخاره آيه الله حجت قدس سره شريف

حضرت آيت الله العظمى آقاى حجت از فقهاى نامدار شيعه و سالك الى الله بود. وى از چند سال قبل ، مرگ خود
را پيش بينى كرده ، بنابراين روز به روز، كارهايش را مرتب و منظم مى نمود تا يك سال قبل ، به واسطه
خوابى كه ديده بود به مرگ خود اشاره كرد. چند روز مانده به مرگشان براى همه خانواده و اطرافيان ايشان
، اين امر هم محسوس شد. آن بزرگوار، كسى را از پى نايب و دوست و وصى خود، حضرت حجه الاسلام و المسلمين
آقاى حاج سيد احمد زنجانى مى فرستد. پس از حاضر شدن ايشان ، در جمعى كه بعضى از فضلاى ديگر هم نشسته
بودند، گفتند: مهر اسم مرا بشكنيد (مهرى كه با آن ، ذيل نامه ها و فتواها را امضاء مى كردند) آقايان
گفتند: چرا ؟

ايشان گفت : براى اينكه كسى بعد از من از اين مهر سوءاستفاده نكند. عرض ‍ كردند: حالا چرا ؟

او گفت ، از اين كسالت ، خوب نخواهم شد، و اصرار كردند. ولى حاضران جلسه تفاءل به نيك نگرفته و انكار
كردند. ايشان قرآن خواستند تا براى اين كار استخاره كنند همه منتظر و خواهان اين بودند كه آيه اى
بيابد كه وعده بهبودى حال ايشان را بدهد، اما تا قرآن را گشود و به اول صفحه آن نگاه كرد، تبسم نمود. و
با وجد و نشاط و انبساط فراوان ، اين آيه را خواند: له دعوه الحق (رعد، آيه 14)، آقا قرآن را به دست
حاضرين داد و همه با شگفتى ديدند كه اول سطر آيه كريمه له دعوه الحق بود.

پس ، ايشان را قانع كردند كه مهر را نشكند بلكه در ظرفى لاك و مهر، گرفته شد و به نحو امانت نزد آقاى
زنجانى بماند. ايشان اجازه داده و قيچى خواستند تا بند آن را از گردن خودشان ببرند. حاضرين ، متاءثر
از اين عمل ، ولى خود با روح باز، بند را بريد و مكرر مى گفتند: له دعوه الحق ، له دعوه الحق . پس از آن ،
آقاى حاج غلامحسين اتفاق ، وكيل خود در تهران را خواست و در حضور آقاى زنجانى و بعضى ديگر، موجودى
خود از وجوهات را حواله نمود كه به طلاب تبريز و نيز مبلغ دو هزار تومان براى چاپ كتاب الغدير آيت
الله امينى بدهد.... از اول روز دوشنبه - و حتى قبل از آن - از هنگام ظهر مى پرسيدند، مثل كسى كه در نزديك
ظهر، كار مهمى داشته باشد. حاضرين ، تصور مى كردند كه ايشان به خاطر نماز، سراغ ظهر را مى گيرند، تا
اينكه در روز دوشنبه سوم ماه جمادى از يكى از دامادهايشان پرسيدند: امروز چند شنبه است ؟

او از
پريشانى خاطر، اشتباه كرد و گفت : امروز يك شنبه ، دوم ماه است . آيت الله به زبان تركى از روى تعجب
گفتند: پى (پى ، واژه اى تركى است كه در مواقع تعجب بكار مى برند). در اين موقع ، يكى ديگر از بستگان و
نزديكانش گفت : خير، امروز دوشنبه ، سوم ماه است . حضرت آيت الله حجت - رحمه الله عليه - چون حساب خود را
روشن و مطابق ديد، خوشحال شد و سر را به تصديق حركت داد و باز پرسيدند: چه وقت است و چقدر تا ظهر مانده
؟

آنگاه به فرزند برومند خود، جناب حجه الاسلام سيد حسن حجت دستور دادند براى من عديله بخوان . ايشان
هم خواندند و اعتقادات مكرر نمودند تا رسيدند به استودعك دينى مكرر گفتند: خدايا دينم را به تو سپردم
پس از عديله تربت سيدالشهداء - عليه السلام - طلبيده و قدرى ميل كردند و گفتند: آخرزادى من الدنيا
التربه اوتربه الحسين .

حضرت آيت الله حاج شيخ مرتضى حائرى يزدى ، گفتند: من خدمت ايشان ، حاضر بودم و ديدم و شنيدم كه فرمود:

در را باز كنيد، جدم على عليه السلام به عيادت من مى آيد.

من كرارا ديدم كه آيت الله زاده حائرى ، غبطه مى خورد و حسرت مى برد و به نحوه مردن آيت الله العظمى
حجت ، و مى گفت : هنوز چنين مردنى نديدم . و به گفته واعظ شهيد آقاى حاج انصارى قمى ، اين گونه مردنها
واقعا سرقفلى دارد. (112)

/ 78