جامعيت علمى قرآن - سرگذشت های تلخ و شیرین قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سرگذشت های تلخ و شیرین قرآن - نسخه متنی

غلامرضا نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آله يك سوم اموال آنها را گرفت و به مصرف رسانيد.

اين تابلو تاريخى بيانگر چند امر است :

1 - ماهيت در جهاد در اسلام

2 - توجه عميق مسلمين دست پرورده پيامبر صلى الله عليه و آله به امر عظيم جهاد

3 - ناراحتى شديد خطاكاران مسلمان كه چرا در جهاد شركت نكرده اند.

4 - توبه حقيقى آنها.

5 - جبران مالى آنها، بر اين اساس كه چون دلبستگى به مال آنها را از جهاد بازداشته بود، از همان اموال
در راه خدا صرف نظر كردند (106).

جامعيت علمى قرآن

O و نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شى ء .

النحل /89

O و فرو فرستاديم بر تو كتاب را كه بيانگر هر چيزى است .

O ما فرطنا فى الكتاب من شى ء
انعام /38

O و فرو نگذاشتيم در كتاب چيزى را.

قال رسول الله صلى الله عليه و آله :

O من اراد علم الاولين و الاخرين فليور القرآن .

كنز العمال 1/548

O هر كه علم اولين و آخرين خواهد، بايد در قرآن بجويد.

قبل از آتش جهنم در آتش دنيا سوخت

از كسانى كه متهم به معارضه با قرآن هستند عبدالله بن مقفع را مى توان نام برد. او از نويسندگان و
ادباى معروف قرن دوم هجرى است . مى گويند در آغاز مجوسى بود و بعد اسلام آورد، او احاطه كاملى بر لغت
عربى و فارسى داشت و تعدادى از كتابهاى فارسى را به عربى ترجمه كرده كه از آن جمله كتاب كليله و دمنه
بود. در مقدمه اى كه بر كتاب كليله و دمنه نوشته با صراحت تمام اظهار اسلام مى كند، ولى مى گويند
كلمات زننده اى گاه و بيگاه از او شنيده مى شده كه بواسطه همانها بالاخره به دست سفيان بن معاويه
مهلبى امير بصره كه ظاهرا خرده حساب هايى نيز با او داشت كشته شد. هنگامى كه سفيان مى خواست او را در
تنور آتش بيفكند گفت :

من تو را مى كشم و هيچ ايرادى بر من نيست ، چون تو زنديقى و عقايد مردم را خراب كرده اى ! اين حادثه در
حدود سال 145 هجرى اوايل خلافت بنى العباس روى داد (107).

آيه اى كه در مورد بلال بر پيغمبر نازل شد

بعضى نوشته اند وقتى بلال مؤ ذن پيغمبر صلى الله عليه و آله اذان مى گفت يهوديان او را مسخره مى
كردند، چون بلال قيافه مناسبى نداشت ، سياه پوست بود و زبان او طورى بود كه ، حرف ش را درست نمى
توانست تلفظ كند. بجاى اشهد، اسهد مى گفت و به همين جهت او را مسخره مى كردند! يهوديان مى گفتند: آدمى
از اين بهتر پيدا نشد كه پيغمبر صلى الله عليه و آله او را به عنوان مؤ ذن خود انتخاب كرده است (108) ؟

اما پيغمبر صلى الله عليه و آله مى خواست ، آن روز تبعيض نژادى را از بين برده و ارزشهاى معنوى را
بالا ببرد، زيرا ارزشهاى آن زمان بر حسب ظواهر و مال و ثروت بود و بر عناوين اجتماعى تكيه مى شد. و
پيغمبر صلى الله عليه و آله مى خواست در آن شرايط، آن مظاهر فريبنده را خرد كرده ، و ثابت كند ممكن
است ارزشهاى انسانى و معنوى در چهره يك انسان سياه حبشى وجود داشته باشد. پس مى توان مؤ ذن پيغمبر صلى
الله عليه و آله باشد. بهرحال ، چون مخالفين و يهوديان اعتراض مى كردند كه : اين كيست كه پيغمبر صلى
الله عليه و آله او را فرستاده تا اذان بگويد ؟

خداوند براى اينكه عملا نيز جواب آنها را داده باشد
(109)، اين آيه را بر پيامبر نازل فرمود:

و من اسحن قولا ممن دعا الى الله و عمل صالحا و قال اننى من المسلمين (110)

/ 78