قرآن و علت گرفتاريها - سرگذشت های تلخ و شیرین قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سرگذشت های تلخ و شیرین قرآن - نسخه متنی

غلامرضا نیشابوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وقت آن نرسيده است كه بيدار شوى ، و از بين راه خطا برگردى ؟

! خود را از اين آلودگى بشويى ، و دست به
دامن توبه زنى ؟

ناگهان صداى فضيل بلند شد و پيوسته مى گفت : بلى والله ، قد ءان بلى والله قد ءان به خدا سوگند وقت آن
رسيده است ، به خدا سوگند وقت آن رسيده است .

قرآن و علت گرفتاريها

هنگامى كه ماءمون على بن موسى الرضا عليه السلام را وليعهد خود قرار داد، عده اى به در خانه آن جناب
آمده اجازه ورود مى خواستند. گفتند: به حضرت رضا عليه السلام عرض كنيد يك دسته از شيعيان على عليه
السلام مى خواهند خدمت شما برسند. در جواب آنها فرمود: من مشغولم ، آنها را برگردانيد. فردا آمدند
مانند روز قبل خود را معرفى كردند باز فرمود: آنها را برگردانيد تا دو ماه بهمين طريق مى آمدند و برمى
گشتند. بالاخره از شرفيابى ماءيوس شدند. روزى به دربان گفتند: به آقاى ما على بن موسى عليه السلام بگو
ما شيعه پدرت على عليه السلام هستيم . دشمنان بواسطه اجازه ندادن شما ما را سرزنش كردند. اين بار برمى
گرديم و از خجالت بوطن خود نخواهيم رفت زيرا تاب شماتت دشمنان را نداريم . اين مرتبه اجازه فرمود
داخل شدند و سلام كردند، آن جناب نه جواب سلام و نه اجازه نشستن داد، همانطور كه ايستاده بودند عرض
كردند: يا بن رسول الله اين چه ستمى است كه بر ما روا مى دارى ، ما را خوار مى گردانى بعد از اينهمه
سرگردانى كه اجازه شرفياب شدن نمى دادى ديگر چه براى ما باقى مى ماند ؟

فرمود: اين آيه را بخوانيد:

ما اصابكم من مصيبه فيما كسبت ايديكم و يعفوا عن كثير

هر مصيبتى كه بر شما وارد مى شود بواسطه كارهايى است كه كرده ايد با اينكه بسيارى از آنها را مى
بخشند.

در اين عمل من از خدا و پيغمبر و على و اباء طاهرينم عليهم السلام پيروى كردم آنها شما را مورد عتاب
قرار دادند و من نيز چنين كردم . عرض كردند: سبب چه بود كه باعث عتاب و سرزنش شديم ؟

فرمود: چون شما
ادعا مى كنيد ما شيعيان على عليه السلام هستيم . واى بر شما، شيعيان آن آقا حسن و حسين عليه السلام و
ابوذر و سلمان و مقداد و عمار و محمد بن ابى بكرند. آن كسانى كه كوچكترين مخالفت نسبت به دستورات على
عليه السلام نكردند و مرتكب يك كار كه او نهى كرده بود نشدند اما شما مى گوييد ما شيعه على عليه
السلام هستيم در بيشتر از كارها مخالف او هستيد و نسبت به بسيارى از واجبات كوتاهى مى كنيد. حقوق
برادران را سبك مى شماريد، جايى كه نبايد تقيه نماييد مى كنيد و تقيه نمى كنيد آنجا كه بايد بكنيد،
اگر بگوييد دوستان و محبين آن آقاييم با دوستانش دوست و با دشمنانش دشمن هستيم ، اين سخن را رد نمى
كنم اما مقامى بسيار ارجمند را ادعا كرديد، اگر گفته خود را بوسيله كردار ثابت نكنيد هلاك خواهيد شد
مگر رحمت خدا نجاتتان بدهد.

عرض كردند: يا بن رسول الله صلى الله عليه و آله اينك از گفته خود استغفار مى كنيم و توبه مى نماييم
همانطور كه شما تعليم داديد، مى گوييم شما را دوست داريم . دوست دوستان شما و دشمن دشمنانتان هستيم .

در اين هنگام على بن موسى الرضا عليه السلام فرمود مرحباءبكم يا اخوانى و اهل ودى مرحبا به شما اى
برادران و دوستان من ، بالاتر بياييد بالاتر بياييد، پيوسته آنها را بطرف بالا مى برد تا پهلوى خود
نشانيد آنگاه از دربان سؤ ال كرد چند مرتبه اينها آمدند و اجازه نيافتند، عرض كرد: شصت بار فرمود: شصت
مرتبه برو و سلام مرا نيز برسان . بواسطه استغفار و توبه اى كه كردند گناهانشان محو شد و به سبب محبتى
كه با ما دارند سزاوار احترامند. به احتياجات خود و خانواده شان رسيدگى كن و از نظر مالى بر آنها
فراوان توسعه ده براى مخارج و هدايا و تحفه و رفع احتياجات . (193)

اينها قرآن مى خوانند ولى از گلويشان تجاوز نمى كند

ابو سعيد خدرى ، يكى از اصحاب معروف پيامبر صلى الله عليه و آله مى گويد: روزى ابوبكر به حضور رسول
خدا صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: در فلان بيابان مى گذشتم ، چشمم به مردى خوش سيما افتاد كه با
كمال خشوع نماز مى خواند.

پيامبر صلى الله عليه و آله به ابوبكر فرمود: برو و اين شخص را به قتل برسان . ابوبكر به سوى آن شخص رفت

/ 78