سرگذشت های تلخ و شیرین قرآن

غلامرضا نیشابوری

نسخه متنی -صفحه : 78/ 42
نمايش فراداده

تفصيل پيش آمد را آنها عرض كردند، اين آيه بر پيغمبر صلى الله عليه و آله نازل شد:

و منهم من عاهد الله لئن آتانا من فضله لنصدقن و لنكونن من الصالحين . قلما آتاهم من فضله بخلوا به تولوا و هم معرضون فاعقبهم نفاقا فى قلوبهم الى يوم يلقونه . بما اخلفوالله ما و عدوه و بماكانوا يكذبون .

يكى از خويشاوندان ثعلبه هنگام نزول آيه ، حضور داشت جريان را شنيده پيش ثعلبه رفت ، او را از نزول آيه آگاه كرد. ثعلبه خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله شرفياب شد تقاضا كرد زكاتش را قبول فرمايد. آن جناب فرمود، خدا امر كرده زكات ترا نپذيرم . ثعلبه از آشفتگى و ناراحتى خاك بر سر مى ريخت . پيغمبر صلى الله عليه و آله فرمود: اين كفر عمل خودت هست . ترا امرى كردم نپذيرفتى . ثعلبه به جايگاه گوسفندان برگشت .

پيغمبر صلى الله عليه و آله از دنيا رفت و زكات او را قبول نكرد. بعد از درگذشت آن حضرت ، به ابوبكر مراجعه نمود. او نيز گفت : چون پيغمبر نپذيرفته ، من هم نخواهم گرفت . در زمان عمر آمادگى خود را براى پرداخت زكات اعلام كرد. عمر هم نپذيرفت . خلافت به عثمان رسيد، به او نيز مراجعه كرد از گرفتن امتناع ورزيد. در زمان عثمان از دنيا رفت . گويند ثعلبه از كسانى بود كه در جنگ بدر حضور داشت . (116) دو آيه اسيرى را آزاد كرد عوف بن مالك اشجعى پسرى داشت كه اسير مشركان شده بود. مخفيانه نامه اى به پدرش نوشت كه من در بند هستم و در شدت گرسنگى به سر مى برم در تنگناى سختى قرار دارم ماجراى مرا به پيامبر خبر بده . وقتى نامه پسر بدست عوف رسيد، عوف جريان را به پيامبر صلى الله عليه و آله خبر داد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به او فرمود: جواب نامه او را بنويس و او را به تقوى و توكل به خدا توصيه كن و براى او بنويس هر صبح و شام اين آيه را بخواند:

لقد جائكم رسول من انفسكم عزيز عليه ما عنتم حريص عليكم بالمومنين رئوف رحيم - فان تولوا فقل حسيى الله لا اله الا هو عليه توكلت و هو رب العرش العظيم . (117) رسولى از خود شما به سويتان آمد كه رنجهاى شما بر او سخت است و اصرار بر هدايت شما دارد و نسبت به مؤ منين رئوف و مهربان است . اگر آنها روى از حق برگردانند (نگران مباش ) بگو، خداوند مرا كفايت مى كند.

هيچ معبودى جز او نيست ، بر او توكل مى كنم و او پروردگار عرش بزرگ است .

عوف همين مطلب را براى پسرش نوشت . پسر هر صبح و شام دو آيه فوق را خواند و توكل به خدا نمود تا اينكه روزى در حالى كه نگهبانان غافل بودند بند پايش را گشود و به بيابان گريخت و از شترهاى كفار يك شتر را گرفت و بر آن سوار شد و خود را به مدينه رسانده به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و جريان خود را نقل كرد و سپس گفت : آيا اين شتر براى من حلال است ؟

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: آرى حلال است و اگر بخواهى خمسش را مى گيريم . آنگاه آيه (2 و 3) سوره طلاق نازل شد كه :

من يتق الله يجعل له مخرجها و يرزقه من حيث لا يحتسب و من يتوكل على الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لكل شيى قدرا .

كسى كه از خدا بترسد و تقوى پيشه كند خداوند راه گشايشى بر وى باز مى كند و به او از جايى كه گمان ندارد روزى مى رساند و كسى كه به خدا توكل كند خدا او را كافى است . بى گمان خدا امر او را تكميل مى كند و خداوند براى هر چيزى اندازه اى قرار داده است (118).