نگاهی به زندگانی سیاسی امام جواد (علیه السلام)

جعفر مرتضی عاملی؛ مترجم: سید محمد حسینی

نسخه متنی -صفحه : 49/ 12
نمايش فراداده

در اينجا باز تكرار مى كنيم : اينكه در ميان ائمه عليهم السلام فقط از امام جواد عليه السلام با و جود خردسالى اش ، اين مسائل فراوان پرسش شده است ، نشان اين است كه بدون شك نسبت به خصوص اين امام ، به خاطر ويژگى اش كمى سن تعمدى در كار بوده است كه مردم را به اين همه پرسش ‍ از او واداشته است ... .

ولى تاسف آور اينكه جز مقدارى بسيار ناچيز از مسائلى كه از اين امام همام عليه السلام سوال شده است ، به دست ما نرسيده است . زيرا هدف از آن سوال ها، اطمينان قلبى يافتن به امامت آن حضرت بوده است و توجهى به لزوم ثبت و نگاشتن آن مسائل نشده است .

ب : ديديم كه بعد از شهادت امام رضا عليه السلام ، جمعى از شيعيان مولفه به اعتقاد به توقف بر امامت امام موسى كاظم عليه السلام ، بازگشتند و از اعتقاد به امامت كسى بعد از آن حضرت منصرف شدند. و دسته اى ديگر به امامت احمد بن موسى قائل شدند اين دو دسته هر چند نسبت به اكثريت شيعيان كه معتقد به امامت امام جواد عليه السلام شدند و تعدادشان از تمامى فرقه هاى شيعى بيشتر بود، (27) و جز آنان ، فرقه هاى ديگر منقرض ‍ شدند، اندك بودند، ولى همين كه چنين عقائدى ظهور كرد علامت و نشانه پديد آمدن تزلزل داخلى در ميان شيعيان ، بعد از امام رضا عليه السلام ، و موثر افتادن آن تزلزل ، در ضعفاء و ناآگاهان آنان ، مى باشد.

نوبختى و جز او گفته اند: سبب پيدايش دو فرقه اى كه يكى به امامت احمد بن موسى و ديگرى به توقف در امامت امام كاظم عليه السلام قائل شد، اين بود كه ابوالحسن الرضا عليه السلام وفات يافت و پسرش محمد، هفت سال داشت ، پس شيعيان ، او را كودك و صغير شمردند و گفتند: امام بايد بالغ باشد... .(28)

و به تعبير شهرستانى : كسانى از شيعه ، به امامت احمد بن موسى ابى جعفر - و نه برادرش على بن موسى الرضا- معتقد شدند. و از كسانى هم كه به امامت على الرضا قائل بودند، جمعى در امامت محمد بن على به شك افتادند، زيرا بعد از وفات پدر، خردسال بود و شايسته امامت نبود و به راه ورسم امامت آگاهى نداشت . و گروهى ، در اعتقاد به امامت او استوار گشتند... (29).

ج : گذشته از اينها، شيعيانى كه به امامت امام جواد عليه السلام معتقد گشتند در اين مورد كه مصدر و منبع علم او چيست ؟ اختلاف نمودند. برخى از آنان گفتند آن حضرت علوم خود را از كتاب هاى پدرانش و اصول و فروعى كه در آنها نوشته شده بر مى گيرد. دسته اى ديگر گفتند او از پدرش ‍ دانش فرا نگرفته ، زيرا زمانى كه او چهار سال و چند ماه داشت ، پدرش به خراسان گسيل داده شد. بلى ، هنگام بلوغ او خداوند وسائل و اسباب علم ، مانند الهام ، آگاهى قلبى ، روياى صادقه و غير اينها را براى وى فراهم مى كند. و فرقه اى ديگر گفتند ممكن است از هر دو راه علم حاصل بكند... (30)

اين اختلاف ، اگر نشانه چيزى باشد، نشانه اين است كه اين حادثه امامت امام امام جواد عليه السلام بر بخش عمده اى از شيعيان ، كه تا حدودى از آگاهى و شناخت بهره مند بودند و براى معتقدات خود، به خصوص در مسائل مربوط به امامت ، بينه و برهان داشتند، اثرى نگذاشته ، ولى برگروه اندكى از آنان كه ضعيف و ناآگاه بودند، اثر گذشته ، آنان چون شبكور در شب ظلمانى و ديجور، به اين سوى و آن سوى رفته اند...

به هر حال ، از سخن ريان بن صلت و غير او برمى آيد كه بخش اعظم شيعيان همچنان معتقد بودند كه علم امام ، به تعليم الهى ، و لدنى است و كمى سن او نمى تواند در قدرت آن حضرت بر دريافت علوم و معارف اثر بگذارد. در بعضى از روايات آمده است كه آن حضرت قسمتى از علوم خود را على رغم خردسالى ، مستقيما از پدر فراگرفته است . (31) و چرا نتواند چنين باشد؟ زيرا خداى سبحان او را برگزيده و همو اهليت و شايستگى اين مقام بلند را به او عطا فرموده . آنچنان كه عيسى عليه السلام توانست پيامبر خدا شود. و خدا به او كتاب داد، در حالى كه در گهواره بود. و خدا در كودكى به يحيى بن زكريا حكم داد...

پس چرا خداوند قدرت فرا گرفتن تمامى علوم امامت را از پدر، طى چهار سال ، به اين امام بزرگ ندهد؟ د: اختلاف و چند دستگى در همين حدى كه گفته شد، نبود. بلكه درباره صلاحيت هاى امام جواد عليه السلام نيز اختلاف اقوال و آراء پديد آمد. گروهى بر آن شدند كه آن حضرت از زمان وفات پدرش ، واجب الاطاعه است و هر چه در صلاحيت ائمه عليهم السلام است ، در صلاحيت او نيز مى باشد و خردسالى او مانع و بازدارنده از پرسش از او در باره حوادث و وقايع ، و اقتداء به او در نماز، نمى شود. اين گروه اكثريت شيعيان بودند كه مرامشان استوارى و تداوم يافت .