رسالت شد تا نظام شرك و ظلم را در هم بشكند و توحيد و عدالت را بنيان گذارد و بار سنگينى كه بر دوش
مردم بود از دوششان فروگذارد. و بند عقايد پوچ و بـى اسـاس شـرك و وظـايـف رنج آور و طاقت فرساى
نظامات سياسى و اقتصادى حاكم كه به سختى محدود و مقيّدشان گردانيده بود، بگشايد.(97)
عـلى (ع) در اين باره مى فرمايد: (خداى متعال پيامبر(ص) را زمانى فرستاد كه مردم در حيرت و گمراهى
سرگردان بودند و در فتنه و جهل و فساد غوطه ور، هوا و هوس هاى سركش ، آنها را بـه سـوى خـود جـذب كـرده
، تـكـبـّر و خـودخـواهـى آنـهـا را از جـادّه حـق دور سـاخـتـه بـود؛ جـهـل و نـادانـى آنـهـا را
سـبـك مـغـز بـارآورده و در كـارهـاى خـود مـضطرب و حيران ساخته و به جهل و نادانى مبتلا بودند، در
اين هنگام پيامبر(ص) در نصيحت و اندرز آنها كوشش كرد و آنان را به راه راست رهنمون و به سوى حكمت و
دانش و موعظه نيكو دعوت كرد.)(98)
: (با آمدن پيامبر(ص) نعمت ، پر و بال كرامت خود را بر آنها گسترد و نهرهاى مواهب خود را به سـوى آنـان
جـارى نـمـود و آيـيـن حق با تمام بركاتش آنها را در برگرفت در ميان نعمت ها غرق گـشـتـنـد و در دلِ
يـك زنـدگـانـى خـرّم ، شـادمـان شـدنـد. امـور آنـان در سـايـه قـدرت كـامـل اسـتـوار گـرديـد و
در سـايـه عـزّتـى پـيـروز قـرار گـرفتند و حكومتى ثابت و پايدار نصيبشان كسانى به اجرا گذاشتند كه
قبلاً در مورد خودشان اجرا مى نمودند. كسى قدرت درهم شـكـسـتـن نـيـروى آنـان را نـداشـت و احـدى
خـيـال مـبـارزه بـا آنـان را درسـر نـمـى پروراند.)(99)
: (جهان به او [محمّد(ص)] روشن گشت درحالى كه گمراهى مرگبار و جهالت وحشتناك همه را در تسخير خود داشت
.)(100)
قـرآن كـريـم به عنوان (دين مدوّن ) تئورى مبارزه و تجديد ساختارهاى اعتقادى و اجتماعى را به عـهده داشت و پيامبر اكرم (ص) با الهام گرفتن از وحى ، برنامه هاى اصلاحى خود را پيش مى بـرد و قـرآن روشـنـگر و مبيّن هر مبهمى بود: (وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْيَناً لِكُلِّ شَىْءٍ وَ هـُدىً وَ رَحـْمـَةً وَ بـُشـْرَى لِلْمـُسـْلِمـيـنَ)(102) مـا ايـن كـتـاب را بـر تـو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز، و مايه هدايت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است .
پـيـامـبـر اكرم (ص) با نهضت الهى خود توانست تمام ساختارهاى فرهنگى ، سياسى و اجتماعى جامعه را دگرگون سازد. و جامعه را به سوى ملكوت و نور هدايت كند.
يـقيناً بررسى همه خيرات و بركاتى كه از جانب دين مبين اسلام نصيب امّت پيامبر(ص) گرديد از حـوصله اين بحث خارج است و با موضوع اصلى اين نوشتار نيز فاصله دارد. لذا اين مبحث را تا حدّى كه براى تبيين جريان رجعت سنّت هاى كهن جاهلى ضرورت دارد طرح مى كنيم .
طـرح ايـن مـبـحـث ، از آن جـهت ضرورى است كه درك صحيح بدعت هاى خلفا مخصوصاً بنى اميّه و عـدول آنها از ارزش ها و اصول اسلامى وابسته به آن است . براى اينكه مفهومِ كلام نورانى امام حسين (ع) كه مى فرمايد: (سنّت رسول خدا(ص) به كلّى از بين رفته و بدعت ها ظاهر شده است ) روشـن شـود. و مـعـلوم گـردد كه چرا اباعبداللّه الحسين (ع) در محيط و وضعيّتى كه بنى اميّه ايجاد كرده بودند آرزوى مرگ و شهادت مى كند.(103) لازم (وَ لَقـَدْ بـَعـَثـْنـا فى كُلِّ اُمَّةٍ رَسُولاً اَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَاجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ.)(104) قرآن كريم
انـقـلاب جـهـانـى پـيـامـبـر اكـرم (ص) بـا دگـرگـونى اعتقادى و اخلاقى آغاز شد و به ساير تـحـوّلات اجـتـمـاعـى مـنـجـر گـرديـد. حـضـرت رسـول (ص) پـانـزده سـالِ اوّل بـعـثـت را در جهت تغيير مبانى فكرى و اعتقادى جامعه حجاز صرف نمود، زيرا بدون تربيت يك نيروى مبارز هم كيش و هم فكر و هم منش ، ساير تحوّلات سياسى اجتماعى غير ممكن بود.
تغيير جهان بينى ، موجب تغيير اخلاق و بينش اجتماعى نيز مى شود؛ زيرا وقتى آدمى زندگى را هـدفـمـنـد