تزويج هم درآورد، ملاصدرا از تزويج آنها نتيجه گرفت و فيض نتيجه و مولود آن دو را تربيت كرده و به بلوغ و كمال رساند.
در فقه و علوم شرعى نيز، فيض كاشانى از محضر سيد ماجد بن محمد صادقى بحرانى، محدث و فقيه بزرگ، بهره فراوانى گرفت1 و لذا در روش فقهى خود پيرو و هم مشرب استاد خويش بود و گرايش اخبارى داشت. وى با وجود داشتن مسلك اخبارى و انتقادهاى شديد بر اصوليين، داراى درجهاى رفيع در فقاهت و اجتهاد بود و علما و دانشمندان بر كتاب مشهور و فقهى ايشان، «مفاتيح الشرائع» شرحهاى مختلفى نوشته و آن را به ايجاز و عمق معنا ستودهاند.
وى در عرفان و اخلاق نيز از مقام والايى برخوردار بود، بهطورىكه در ساير رشتههاى علمى به روش اهل عرفان و تصوف ميلى تمام يافت. طريقه او در زمينه عرفان ملهم از غزالى بود، چنانكه گفته مىشود: وى در تأليفات خود بسيارى از مطالب را از غزالى اقتباس كرده است. همچنين ايشان از محىالدين بن عربى تمجيد فراوانى كرده و از او مطالب بسيارى را تحت عنوان يكى از عرفا، نقل مىكند.2
فيض در دهههاى اوّل زندگى خود، حتى تا سنين شصت سالگى، شيفتگى بسيارى به عرفان و تصوف داشت. اما پس از آن تا حدودى از اين جريان دور شد. به عبارتى، اخبارىگرى فقهى او تأثيرى معكوس بر كوشش وى در تأويل اخبار و روايات به نفع عرفان گذاشته و سرانجام، او را وادار كرد تا به ظاهر بيشتر توجه كند. به تعبير يكى از پژوهشگران معاصر، اوضاع علمى زمانه در تحول فكرى او بىتأثير نبوده؛ زيرا دو دهه اخير حيات فيض با اوجگيرى نهضت ضدّ تصوف، مصادف بود كه كسانى،
1. محمدباقر، خوانسارى، روضات الجنات، ج 6، ص 86. 2. شيخ عبداللّه نعمه، فلاسفه شيعه، ترجمه سيد جعفر غضبان، ص 498.