اندیشه سیاسی فیض کاشانی

علی خالقی

نسخه متنی -صفحه : 148/ 102
نمايش فراداده

‌ كه شرع قائم‏مقام عقل كامل است براى كسى كه عقل كامل ندارد، پس صاحب عقل ناقص را بايد تابع شرع شود؛ يعنى كسى كه شرع را مخالف عقل خود يابد بايد كه عقل خود را به خطا منسوب دارد و طعن در شرع نكند.

و بعد از عقل و شرع، طبع و عادت است و چون اين هر دو را در بدن آدمى براى آن گذاشته‏اند كه آن‏را مدتى به پاى دارد تا روح در آن كسب كمال كند و به منتهاى كمالى كه لايق او است برسد؛ پس هرگاه حكم ايشان با يك‏ديگر مختلف شود حكم هركدام كه در اين غرض بيش‏تر مدخل دارد مقدم بايد داشت، چرا كه در اين هنگام بيش‏تر اطاعت خالق خود كرده و به مصلحتى كه از براى آن مخلوق شده بيش‏تر اقدام نموده از آن ديگر، و اگر هر دو مساوى باشند در اين غرض، يا هيچ‏كدام را مدخلى نباشد، هركدام را خواهد مقدم دارد، چه در اين هنگام اطاعت و عصيان ايشان يك‏سان است، و عرف هرگاه مَدَد عقل و شرع بيش‏تر كند از طبع و عادت، مقدم است بر طبع و عادت. و هم‏چنين هرگاه مدد يكى از اين دو كند كه اَدْخل باشد در اقامت بدن از آن ديگر، مقدم است بر آن ديگر. و بالجمله چون غرض از وضع حكّام در انسان آن است كه عالم مُلك، خدمت عالم ملكوت كند و شهوات مسخر عقول گردد و انسان را كمالات اخرويه در دنيا مكتسب گردد تا در آخرت مرفّه و برخوردار باشد و از عقوبت رستگار؛ پس هرگاه كه تربيت اين امر كند و سود به اين رساند بايد كرد و هرچه مخل باشد و زيان رساند نبايد كرد و هرچه نه سود دارد نه زيان، يك‏سان بايد شمرد.

باب دهم: در جدا كردن حكام از يك‏ديگر به اشتباه

هر يك از حكام تا باقىاند بر فطرت اصلى و صرافت ذات، محفوظ‏اند