قوانينى چند در ميان ايشان مقرر گردد بر وفق شريعت و طريقت كه از آنها تجاوز جايز نشمرند و بر تجاوز از آنها يكديگر را مؤاخذه نمايند و بر عدم مؤاخذه بر آن نيز مؤاخذه نمايند تا ايشان را اكتساب خيرات، عادت و اخلاق حسنه ملكه شود:
اولاً آن كه راه غيبت بر خود ببندند و هيچ مسلمانى را غيبت جايز ندارند؛
و ديگر آن كه با يكديگر حسد نورزند؛
و سخن چينى نكنند؛
و گمان بد به يكديگر نبرند؛
و تجسس عيب يكديگر نكنند. آنچه بر سبيل ضرورت معلوم شود در ابطال و مؤاخذه آن كوشند، و آنچه به اين منابت نباشد از پى آن نروند و به تزكيه نفس خود مشغول شوند. نهى منكر فرض است، اما تجسس منكر تا نهى كنند، فرض نيست. اگر بى تفحص و تكلف و تعمق بر منكرى اطلاع يابند، منع لازم است و ما سوى ذلك فامره الى اللّه، بلكه تا مىتوانند محملى صحيح از براى آن پيدا كنند. حسن ظن به مسلمانان، اصلى است ثابت در دين و تكلّف تصرف فساد، منهى عنه است، بلكه متشابهات را نيز بر يكديگر محكم نگيرند، بلكه به اشاره تنبيه كنند، اگر باز ايستد و إلاّ بگذرانند مگر آن كه از او فهميده باشند كه اين مؤاخذه را مىخواهند تا بر يكديگر ثقيل نباشند.
و ترك جمعه و جماعت بى عذرى واضح نكنند.
و ديگر آن كه دروغ، مگر آن مصلحتى ضرورى داعى آن باشد... تنطق ننمايند؛
و از يكديگر به چيزهاى سهل مضايقه نكنند.
ديگر آن كه اصرار بر هيچ معصيتى ننمايند.