اندیشه سیاسی فیض کاشانی

علی خالقی

نسخه متنی -صفحه : 148/ 75
نمايش فراداده

‌ به تعبير فيض، پيامبران موظف بودند تا مردمان را تعليم نموده و به سوى مصالح و منافعشان راهنمايى كنند1 و اخلاق و عادات و سنن و قوانينى را كه آن‏ها را به اعتدال رفتارى رهنمون مىشود، به آنان بياموزند، زيرا تزكيه نفس و تأمين مصالح دنيوى انسان‏ها در سايه تعديل اخلاق و عادات به دست مىآيد و ضرر و زيان مصالح دنيوى و تمدن انسانى در اثر افراط و تفريط در رذايل اخلاقى حاصل مىشود.2

به اعتقاد ايشان، تعليم و آموزش مردم و زدودن جهل و غفلت از آن‏ها پس‏از پيامبران برعهده جانشينان آن‏ها نهاده شده است و يكى از وظايف مهم آن‏ها تعليم و آموزش مردم و زدودن جهل و خرافات از ميان آن‏ها است تا بدين وسيله به سعادت دنيوى و اخروى دست يابند.3 مؤيد اين امر، فرمايش اميرالمؤمنين على عليه‏ السلام مىباشد كه مىفرمايند:

فأمّا حقّكم عليّ... تعليمكم؛ كيلا تجهلوا، و تأديبكم كيما تعلموا... ؛ يكى از حقوق شما برعهده من آن است كه شما را تعليم دهم تا نادان نمانيد و آداب آموزم تا بدانيد.4

به اعتقاد فيض كاشانى، در دوران غيبت امامان معصوم، تعليم و تربيت هم‏چنان ضرورى مىنمايد و نايبان عام آن‏ها موظف‏اند تا به افاده علم و تعليم حق و ارشاد در ميان مردم بپردازند. و آن‏ها را به اطاعت برانگيخته و از معاصى برحذر دارند.5 وى حتى پادشاهان و سلاطين صفوى را نيز به اين مهم متوجه ساخته و در رساله آيينه شاهى كه براى شاه عباس ثانى نگاشته، مىنويسد:

1. منهاج‏النجاة، ص 5 و المحجة البيضاء فى تهذيب الإحياء، ج 1، ص 224.

2. علم‏اليقين، ج 1، صص 341 ـ 346.

3. همان، ص 376 و منهاج‏النجاة، صص 7 و 8.

4. نهج‏البلاغة، ترجمه دكتر شهيدى، خطبه 34، ص 36.

5. الوافى، ج 1، ص 147.