واژه (حـسن خلق ) گاه ، كاربردى عام و فراگير دارد و همه كردار، گفتار و صفات نيكو را دربرمى گيرد (1) ولى بيشتر به معناى خاص و محدود يعنى نرمخويى ، زيباگويى وخوش برخوردى به كار مى رود. شخصى از امام صادق (ع ) درباره حسن خلق توضيح خواست ،آن حضرت در پاسخ فرمود:
(تُلَيِّنُ جَناحَكَ وَ تُطَيِّبُ كَلا مَكَ وَ تَلْقى اَخاكَ بِبِشْرٍ حَسَنٍ) (2) رفتارت را ملاطفت آميز و سخنت را پاكيزه كرده با خوشرويى برادرت را ملاقات كنى .
ايـن صـفـت زيـبـا در كـلام آسـمـانـى رسـول اكـرم (ص ) بـه عـنـوان سـنـگـيـن تـريـنعمل در ترازوى قيامت آمده است :
(ما يُوضَعُ فى ميزانِ امْرِءٍ يَوْمَ الْقِي امَةِ اَفْضَلُ مِنْ حُسْنِ الْخُلْقِ) (3) روز قيامت ، در ترازوى (اعمال ) شخص ، چيزى برتر از خوشخويى قرار نمى گيرد.
حضرت امير(ع ) نيز آن را بهترين همنشين دانسته و فرموده است :
(حُسْنُ الْخُلْقِ خَيْرُ قَري نٍ) (4) و در سخن ديگرى آن را سر رشته هر كار نيكى دانسته و فرموده است :
(حُسْنُ الْخُلْقِ رَاءْسُ كُلِّ بِرٍّ) (5) امام صادق (ع ) نيز اظهار فرموده كه زندگى بدون خوش خلقى ، شيرين و گوارا نخواهد بود:
(لا عَيْشَ اَهْنَاءُ مِنْ حُسْنِ الْخُلْقِ) (6) ايـن گـونـه ارجـگـذارى و سـتـايـش از (حـسـن خـلق )، ايـن خـوى پـسنديده را در رديف مهم ترين فضايل انسانى قرار مى دهد. و هر انسانى را موظّف مى كند تا خود را بدان آراسته سازد و بهسهم خود فضاى زيست اجتماعى را گوارا و معطر گرداند و بدينسان همه مردم در محيطى گرم وصميمى به زندگى خويش ادامه دهند.