(رفـق ) بـه مـعـنـاى نـرمـى در گـفـتار و كردار است و مدارا يعنى ملايم بودن با مردم و خوش بـرخـوردى . مـعنى اين دو واژه به يكديگر، نزديك است . بنابراين در ا ينجا هر دو را يكجا بهبحث مى گذاريم .
مدارا، ضرورت زندگى اجتماعى آدمـى هـمـه روزه بـا انـسان هاى متعدّدى سر و كار دارد كه هر يك با رفتار و روحيه اى مخصوصزنـدگـى مـى كـنند؛ يكى سالم است ، ديگرى بيمار، سومى شادمان ، چهارمى غمگين و... بهتريننوع برخورد با همگان همان (رفق و مدارا) است كه امير مؤ منان (ع ) فرمود:
(اَلرِّفْقُ مِفْتاحُ الصَّوابِ وَ شي مَةُ ذَوِى الاَْلْبابِ) (61)
ملايمت ، كليد درستى و روش خردمندان است .
تجربه نشان داده است كه هيچ كس بدون خصلت رفق و مدارا در زندگى موفّق نبوده است ؛ خشكو خـشـن بـودن درخـانـه ، كـانـون خـانـواده را بـه پـادگـان نـظـامـىتبديل مى كند؛ در اداره سازمان و كارخانه وبازار، كارساز نخواهدبود؛ دوستان را از انسان مىرنجاندو همسايگان را دلسرد مى كند.
اهـمـيـت ايـن خـصـلت به حدّى است كه خداوند، آن را بر سرآمد رهبران الهى (پيامبر اسلام (ص )واجب كرده است و ايشان مى فرمايد:
(اَمَرَنى رَبّى بِمُد اراةِ النّاسِ كَما اَمَرَنى بِاَد اءِ الْفَرائِضِ) (62)
پروردگارم مرا به مداراى با مردم فرمان داده همچنان كه به اداى واجبات فرمانم داده است .
و در سـخـن ديـگـر آن را نـيـمـى از ايـمـان دانـسـتـه كـه بـدون آن ، ايـمـان فـرد و جـامـعـهكامل نخواهدبود:
(اَلْمُداراةُ نِصْفُ الاْ يم انِ) (63)
مداراى با مردم ، نصف ايمان است .
عـقـل ، تجربه و دين برضرورت و حياتى بودن رفاقت و نرمى با اعضاى خانواده ، همكاران ،همكيشان ، هم ميهنان و همنوعان ، هم كلامند و همين امر ايجاب مى كند كه همگان ، در خانه و خيابان ،در مـسـجـد و مـدرسـه ، در مـزرعـه و كـارخـانـه و بـاآشـنـا و غـريـبـه ، و سـرانـجـامدرطـول زنـدگى ، با ديگران گرم و صميمى باشند و با نرمى و خوش رويى برخورد كنند واز هـرگـونـه تـنـدى و خـشـونـت ، بـداخـلاقـى و بـدزبـانى ، ايجاد رعب و وحشت و درگيرى غيرضرورى پرهيز نمايند.
صفات و كردار كمال بخش ، در برخى موارد، با يكديگر تضاد ظاهرى دارند و هنر انسان در ايناسـت كـه بـتـوانـد مـيـان چـنـيـن صـفـات و كـردارى را جـمـع كـند. و بداند كه هر كدام ، مناسب چهحـال و مـقـامـى است . در طول هشت سال دفاع مقدس ، رزمندگان چنين هنرى را داشتند؛ از يك سو مىبـايـسـت در بـرابـر دشـمن غدّار و متجاوز، قاطعانه بايستند و آتش دفاع خود را بر آنان فروريـزنـد و از سـوى ديـگـر، بـا اسـيـرانِ دشـمـن ـ كـه تـا چـنـد لحـظـهقبل در مقابلشان مى جنگيدند ـ رفق و مدارا كنند!
قاطعيت و نرمى نيز در ظاهر، همخوان نيستند ولى امير مؤ منان (ع ) مى فرمايد:
(اُخْلُطِ الشِّدَّةَ بِرِفْقٍ وَارْفُقْ ما كانَ الرِّفْقُ اَوْفَقَ) (64)
قاطعيت را با نرمى ممزوج كن و تا جايى كه نرمى كارساز است ، نرمى پيشه كن .
مـوقـعيت سنجى ، خردورزى ، ملاحظه حال طرف مقابل و بررسى جوانب موضوع ، به انسان كمكمـى كـنـد كـه تـصـميم بگيرد تا چه حد، شدّت عمل به خرج دهد و چه اندازه نرم و ملايم باشد،همچنين با چه كسى و در چه موقعيتى نرم و مهربان باشد يا قاطع و انعطاف ناپذير، همين طوربايد بسنجدكه آيا قاطعيت سبب سازندگى و بهبود سوژه مى شود يا نرمى و ملاطفت ؟
رهـبر كبير انقلاب ، حضرت امام خمينى (س )، درطول دوران مبارزه و انقلاب ، ابتدا دربرابر ملىگـرايـان دروغـيـن ، ضد انقلاب داخلى و مخالفان نظام ، با نرمى و مهربانى برخورد كرد، امّاوقتى آنان به راه حق نيامدند و بر كار خلاف خود اصرار ورزيدند، با شدت و قاطعيت با آنانمقابله كرد، همان گونه كه جانشين شايسته او حضرت آية الله خامنه اى چنين است .