دانـسـتـن زيـانـهـاى (اطـلاع دهـى ) نـيـز مـكمّل فوايد رازدارى است و نگاهى گر چه گذرا، بهخسارت هاى افشاى راز، هر انسان عاقلى را وامى دارد كه اسرار را حفظ كند. برخى از آن زيان هابدين قرار است :
امير مؤ منان (ع ) در اين باره فرمود:
(لا يَسْلَمُ مَنْ اَذ اعَ سِرَّهُ) (232)
كسى كه رازش را فاش سازد، سالم نمى ماند.
و در سخنى ديگر فرمود:
(لا حِرْزَ لِمَنْ لا يَسَعُ سِرَّهُ صَدْرُهُ) (233)
كسى كه سينه اش گنجايش رازش را نداشته باشد، پناهى ندارد.
ايـن موضوع بسيار روشن و بديهى است ، چرا كه برملا ساختن اسناد محرمانه ، اطلاعات كافىدر اخـتيار دشمن مى گذارد و او با آگاهى كامل از وضعيت نظامى ، اقتصادى ، سياسى و غيره همهخاكريزهاى ما را فتح كرده ، زندگى را برايمان غير ممكن مى سازد.
افشاى اسرار، در واقع همسو شدن با دشمن در ذلت و خوارى نيروهاى خودىاست ، زيرا دشمن به وسيله اطلاعات به دست آمده ، بهتر و سريع تر مى تواند به ما ضربهكـارى وارد كـرده ، از هـسـتـى سـاقـط كـنـد. حـضـرت امام كاظم (ع ) پس از توصيه به رازدارىفرمود:
(وَ لا تُمَكِّنِ النّ اسَ مِنْ قِي ادِ رَقَبَتِكَ فَتَذِلَّ) (234)
زمام گردن (اسرار) خويش را به دست مردم نده كه خوار خواهى شد.
افشاى اسناد محرمانه ، برابر با امضاى سند اسارت و بيچارگىملّت است . امام على (ع ) در اين باره فرمود:
(سِرُّكُ اَسي رُكَ فَاِنْ اَفْشَيْتَهُ صِرْتَ اَسي رَهُ) (235)
راز تو اسير توست ، ولى اگر افشايش نمايى ، تو اسير آن مى شوى .
تـاريـخ ، فـراوان به ياد دارد كه ملّتى به سبب برملا شدن اسنادِ محرمانه و طبقه بندى شدهاش ، مـجـبـور شـده سـال هـا نـنـگ و رنـج اسـارت را تـحـمّل كند و تن به خوارى و بيچارگى وبدبختى بدهد.
امير مؤ منان (ع ) بدى ها و بديُمنى ملّت را در افشاى اسرار و دوستى با اشرارخلاصه كرده و فرموده است :
(جُمِعَ الشَّرُّ فِى الاِْذ اعَةِ وَ مُؤ اخ اةِ الاَْشْر ارِ) (236)
شرّ (دنيا و آخرت ) در افشاگرى و دوستى با بدان گرد آمده است .
عامل چهارم و مهم ترين عامل حفظ اسرار، ايمان و تقواى الهى است . انسان مؤ من و با تقوا هرگزبـه خـود اجـازه نـمى دهد كه اسرار مملكت خويش را فاش سازد و به دين و دنياى هموطنانش آسيببـرساند. او به خدايى ايمان دارد كه حاضر و ناظر بر كردار و گفتار بندگان خويش است وروز جـزايـى را مـدّ نـظـر دارد كـه به كارنامه عمل او رسيدگى شده ، مورد بازخواست قرار مىگيرد و معتقد به قرآنى است كه مى فرمايد:
(م ا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ اِلاّ لَدَيْهِ رَقي بٌ عَتي دٌ) (237)
هيچ كلامى نمى گويد، مگر آنكه در كنار او مراقبى حاضر است .
ايـن مـاءمـور نـامـرئى خـداونـد، هـمه گفتارها و كرده هاى او را براى پاسخگويى روز بازپسينضبط مى كند و چه كسى مى تواند در برابر زيان هاى ناشى از افشاى اسرار مردم ، چون بهيـغـمـا رفـتـن مـنـابـع مـمـلكـت ، ريـخـتـه شـدن خـون بـى گـنـاهـان ، بـه خـطـر افـتـادنمال و ناموس مسلمانان ، آسيب ديدن حكومت اسلامى و... جوابگو باشد؟
افـراد بـا تـقـوا و مؤ من با دلهره و نگرانى از سرنوشت شوم و وحشتناكى كه در انتظار افرادخائن و بى ظرفيت است ، سينه خود را با وسعت فوق العاده ، جايگاه حفظ اسرار ساخته ، هموارهسـنجيده و فهميده ، لب به سخن مى گشايند، تا دچار انحراف و خيانت و در نتيجه عذاب الهى وشرمندگى ابدى نگردند.