ايثار مثبت ، نتايج زيبا و گرانقدرى در پى دارد كه برخى از آنها بدين شرح است :
در صـحـنـه هـاى ايثار، جوهره واقعى ، كرامت نفس ، پاكيزگى ، صفا و بلندى مرتبه انسانهاىبزرگوار آشكار مى شود و به تعبير امير مؤ منان (ع )؛ (عِنْدَ الاْ ي ث ارِ عَلَى النَّفْسِ تَتَبَيَّنُ جَو اهِرُ الْكُرَماءِ)
هنگام ايثار، گوهرهاى (شرافت و بلندى مرتبه ) كريمان آشكار مى شود.
از حذيفه عدوى چنين نقل شده است :
روز جـنـگ (يـرمـوك )) با خود آبى برداشتم تا پسر عمويم را كه در بيابان ، تشنه افتادهبود، سيراب سازم . هنگامى به او رسيدم كه هنوز رمقى در بدن داشت ، خواستم به او آب بدهمكـه فـريـاد نـاله اى از پـشـت سـر شـنـيدم . پسر عمويم به جاى نوشيدن آب با وجود تشنگىشـديـد نـاشى از نبرد و خونريزى زياد و حالت احتضار، اشاره كرد كه آب را براى آن مجروحبـبرم . بر بالين او رفتم ، ديدم هشام بن العاص است . خواستم به او آب بدهم ، ناله ديگرىبرآمد. او نيز اشاره به مجروح سوّم كرد. چون نزد سوّمين رسيدم ، جان داده بود. به سوى هشامبرگشتم اما ديدم روح او نيز پرواز كرده است . به سوى پسر عمويم بازگشتم . ديدم او هم ازدنيا رفته است . گفتم : سبحان الله ! از اين ايثار!(422)
ايثار و فداكارى در مصاف با دشمن موجب زبونى و درماندگى دشمن مى شود.
جنگ بدر نزديك به پايان بود. دشمن زبون و درمانده با دادن تلفات بسيار از صحنه پيكارمـى گـريـخـت .
فرماندهان آنان ، گيج و مبهوت بودند كه در اين لحظات حسّاس ، چه ترفندىبـه كـار گـيـرنـد تـا رسـوايـى بـيـشتر نصيبشان نشود. يكى از فرماندهان سپاه كفر به نام(طـليـحـة بـن خـويـلد) وقـتى فرار مفتضحانه نيروهاى تحت امر خود را مشاهده كرد، پيش رفت وگفت : واى بر شما! چه چيزى باعث فرار شما شده است ؟ مردى گفت : راز قضيه اين است كه هريـك از مـا كـه در حـال فـرار است ، دوست دارد همسنگرش پيش از او كشته شود و خودش جان سالمبه در برد؛ در حالى كه ما با گروهى رو به رو هستيم كه همگى دوست دارند، پيش از همرزمانخود، مرگ را در آغوش گيرند.(423)
امـيـر مـؤ مـنـان (ع ) از ايـثـار بـه عنوان برترين عبادت و بزرگ ترين مايه سرورى ياد كرده (424) و نيز مى فرمايد:
(بِالاْ ي ث ارِ عَلى نَفْسِكَ تَمْلِكُ الرِّق ابَ) (425)
بـا ايـثار (و مقدم داشتن ديگران ) بر خود، مالك گردنها مى شوى (مردم مطيع و فرمانبردار تومى شوند).
وفـادارى بـه وعـده و پـيـمـان ، ريـشـه در سـرشـت و فطرت انسان ها داشته و نيازمند آموزش وفـراگـيـرى نـيـسـت و تـعـاليم انبيا و ديگر مربّيان الهى ، تلاشى در جهت پرورش و شكوفاسـازى اين استعداد و بيان قوانين و حدود آن و پيامدهاى بى وفايى و پيمان شكنى است . وفاىبـه عـهـد در مـنابع اسلامى مورد تاءكيد زياد واقع شده و شايد كمتر حكمى را بتوان يافت كهدامـنـه اجـراى آن تـا ايـن انـدازه گـسـتـرش داشـتـه بـاشـد. خـداونـدمتعال ، در قرآن كريم از سويى خود را با وفاترين با وفايان عالم معرّفى مى كند:
(وَ مَنْ اَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّ هِ) (426)
چه كسى به پيمانش پايبندتر از خداست ؟
از سـوى ديـگـر، بـارهـا بندگان مؤ من خويش را به وفادارى و پايبندى به تعهّداتشان دعوتكرده ، از نقض عهد و بى وفايى بازمى دارد.
خـداونـد در آيـه اى ضـمـن بـيـان نـشـانـه هـاى اولوا الالبـاب (خـردمـنـدان حـقّ جـو)قبل از هر چيز، روى وفا به عهد و ترك پيمان شكنى انگشت نهاده ، مى فرمايد:
(اَلَّذي نَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللّ هِ وَ لا يَنْقُضُونَ الْمي ث اقَ) (427)
آنها كسانى هستند كه به عهد الهى وفا مى كنند و پيمان را نمى شكنند.
و در آيه ديگرى طىّ يك دستور كتبى ، وفادارى به هر پيمانى را از مؤ منان مى خواهد:
(ي ا اَيُّهَا الَّذي نَ امَنُوا اَوْفُوا بِالْعُقُودِ) (428)
اى كسانى كه ايمان آورده ايد، به پيمانها وفا كنيد.
اين آيه شامل همه پيمان ها اعمّ از الهى ، انسانى ، سياسى ، اقتصادى ، نظامى ، اجتماعى و... مىشود و مفهوم بسيار وسيعى دارد كه ناظر به تمام جنبه هاى فكرى و عملى زندگى انسان است .
رسـول اكـرم (ص ) نـيـز وفا به عهد را از شرايط اساسى ايمان مى داند و تخطّى از آن را درحكم بى دينى و بى ايمانى شمرده ، مى فرمايد:
(لا دي نَ لِمَنْ لا عَهْدَ لَهُ) (429)
آن كس كه به پيمانش وفادار نيست ، دين ندارد.