23 سال فداكارى - آیین رمضان مناسبت ها، احکام، ادعیه و آداب نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آیین رمضان مناسبت ها، احکام، ادعیه و آداب - نسخه متنی

بعثه مقام معظم رهبری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گناهكاران است، وعدهگاه آشتى جويان است، هنگام ناز شيفتگان و رازدوستان است.
در تمام شب قدر، داعيان را اجابت، و سائلان را عطيّت، و مجتهدان را معونت، و مطيعان را مثوبت، و عاصيان را مغفرت، و محبّان را كرامت است.»
اگر از مطيعانى ، بر طاعت بيفزى ، و اگر گنهكارى ، دست از معصيت بشوى ، و بركات ليلة القدر را درياب!...
با دستانى كه عطر قرآن گرفته،
با دهانى كه با ذكر و دعا معطّر و خوشبو گشته است،
با تن و جانى كه در خدمت خدا آوردهى ،
با قلبى كه امشب، جلا دادهى ، رو به آستان رحمت پروردگار كن و از او بخواه تا توفيقت دهد تا زبان به بيهوده نگشايى و گوش به ناروا مدارى ، و چشم از گناه بپوشى و شكم خود را انبار حرام نسازى ، و عفّت را در تاراج شعلههى فساد نسوزانى .
شرم و حيا را در خواستن از او كنار بگذار،
سرمايه اشك را بردار،
به بازار توبه و انابت برو،
در اين درگاه، شكسته دلى و اشك، مشترى دارد و خضوع و نياز، قرب مى آورد.
از او بخواه، با عجز و لابه، با سوز و گداز، با چشمى اشكبار و قلبى

[(1)1 ـ تفسير ادبى عرفانى قرآن مجيد، ص626
]
شكسته، كه تو را به «بندگى » بپذيرد و طاعتت را قبول كند.

مولايمان على (عليه السلام) مى فرمود:
خدايا، عزّتم همين بس كه بنده تو باشم.

و افتخارم همين كافى است كه پروردگار من باشى .

«برى شب قدر اعمال و آداب بسيارى وارد شده است كه در بخش سوّم همين كتاب خواهد آمد.»

[(1)1 ـ برگرفته از كتاب «خط سبز سلوك» استاد جواد محدّثى .
]

على (عليه السلام) در بستر تاريخ

حضرتعلى (عليه السلام) در روز جمعه سيزدهم ماه رجب و سى سال پس از عامالفيل، از بانويى بهنام فاطمه دختر اسد پسر هاشم در كعبه زاده شد.

جز على را نبود هيچ كس اين قدر و بها كه بود مولد او خانه مخصوص خدا

نه عجب گر كه بود زادگهش خانه حق كه به يمن كرم اوست به پا هر دو سرا

پدر او ابوطالب، بزرگ بطحا (مكه) و رئيس بنى هاشم بود. سى سال از ولادت حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) گذشته بود كه امير مؤمنان على (عليه السلام)پا به عرصه گيتى نهاد و از آغاز زندگى از لطف و مهربانى پيامبر(صلى الله عليه وآله)بهرهمند شد.
على (عليه السلام) در توصيف آن ايام مى فرمايد: «وقد علمتم موضعي من رسول الله بالقرابة القريبة»;(1) «شما خويشاوندى و نسبت و منزلت مرا
[1 ـ فيض الاسلام، نهجالبلاغه، خطبه قاصعه.
]

نزد پيامبر(صلى الله عليه وآله) مى دانيد.»

رسالت را مى ديدم و بوى نبوت و پيامبرى را مى بوييدم...» آن حضرت بعد از بعثت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) ده ساله بود كه ايمان آورد و افتخار سبقت در پذيرش اسلام را به خود اختصاص داد. خود آن حضرت مى فرمايد: «أنا عبدالله و أخو رسول الله...»(2) ; «من بنده خدا و برادر رسول خدايم. هفت سال زودتر از ساير مردم و اولين كسى هستم كه با رسولخدا(صلى الله عليه وآله)نماز گزاردم».

23 سال فداكارى

على (عليه السلام) پس از بعثت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) 23 سال در كنار پيامبر(صلى الله عليه وآله) و بازوى پرتوان او بود و با تمام وجود به دفاع از آرمان و اهداف عالى پيامبر عظيمالشأن اسلام پرداخت و در سختترين لحظات، با ايثار و از خودگذشتگى به يارى پيامبر(صلى الله عليه وآله) شتافت كه از اين رهگذر، به افتخارهايى نايل آمد و حوادثى مانند:

1 ـ ماجرى يوم الانذار;

2 ـ داستان ليلةالمبيت;
[1 ـ همان، ص 812.
2 ـ تاريخ طبرى ، ج2، ص 213.
]

3 ـ ماموريت ابلاغ آيات برائت;

4 ـ فتح قلعههى خيبر;

5 ـ واقعه غدير;

6 ـ همسرى تنها دخت پيامبر.

و غيره آن را به خود اختصاص داد.
پس از جنگ احد و هنگامى كه سپاه اسلام به مدينه باز مى گشتند، حضرت فاطمه زهرا(صلى الله عليه وآله) به استقبال سپاهيان شتافت. پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)چون فاطمه(عليها السلام) را ديد شمشير على (عليه السلام) را به او داد و فرمود: «خذيه يا فاطمة! فقد ادّى بعلك ماعليه وقد قتلالله بسيفه صناديد قريش»(1); «ى فاطمه! اين شمشير را بگير. شوهرت حق اين شمشير را ادا كرد و خداوند با شمشير او، گردن كشان قريش را هلاك ساخت».

جنگ خندق با حمله همه جانبه كفار قريش به مدينه صورت گرفت. زمانى كه على (عليه السلام) به مصاف عمرو بن عبدود رفت، پيامبر اكرم فرمود: «بَرَزَ الايمانُ كُلُّهُ اِلَى الشِّركِ كُلِّهِ»(2); «تمامى ايمان به جنگ تمامى كفر شتافت».

25 سال سكوت تلخ

پس از رحلت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) صداقت، پاكى و امتيازهايى همانند سبقت در پذيرش اسلام، وصى و وزير و برادر پيامبر بودن، و حديث
[1 ـ اعلام الورى ، ص 193.
2 ـ كنزالفوايد، ص 137.
]
منزلت و ثقلين و غدير و... به دست فراموشى سپرده شد و نيرنگ،ى فريب، كتمان حقايق، تحريف و زور چهره گشود و غمى بزرگ بر جان دل سوزان و پيشگامان نهضت اسلامى نشست و آل رسول مجبور به سكوت و كنارهگيرى شدند. مهمترين عوامل كنارهگيرى امير مؤمنان على (عليه السلام) از حكومت به شرح زير بيان مى شود:

1ـ ضرورت حفظ اسلام و عزّت مسلمين و يك پارچگى امت اسلام جهت مقابله با حملات انتقام جويانه احتمالى دشمنان داخلى و خارجى و كسانى كه در صدد تلافى شكستهى فضيحت بار خود به دست مسلمانان و مخصوصا على (عليه السلام) بودند.

2ـ لزوم جلوگيرى از ايجاد زمينه انحراف و ارتداد افراد زيادى كه تازه مسلمان بودند و قادر به تجزيه و تحليل صحيح مسائل نبودند.
3ـ حاكميّت جو تحريف، زور و اختناق و فشار، حتى نسبت به حريم پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) و خاندان آن حضرت.

4ـ بى نتيجه ماندن رهنمودهى آن حضرت برى دعوت مردم به سوى حق.

على (عليه السلام) پس از رحلت پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) همراه گروهى از بنى هاشم نزد خليفه اول رفت و با او به احتجاج پرداخت و ويژگى هى خود را برشمرد و به او گفت: چراشما در ميراث خلافت با من به نزاع برخاستيد.(1) طبق نوشته بسيارى از تاريخ نويسان، آن حضرت در برخى شبها همراه با دختر گرامى پيامبر اكرم و حسنين، با سران
[1 ـ مفصل اين گفتگو در احتجاج طبرسى ، ج1، ص 95 آمده است. ]انصار ملاقات مى كرد تا خلافت را به مسير واقعى خود باز گرداند اما از اين فعاليتها نتيجهى نگرفت.

5ـ خوگرفتن بسيارى از مردم با وضعيت موجود بيعت بزرگان قبايل با خليفه اوّل.

6ـ برخوردار نبودن از امكانات و قدرت كافى برى بازپسگيرى خلافت.

ابن ابى الحديد در ذيل خطبه 215 نقل مى كند: «روزى فاطمه(س) على (عليه السلام) را دعوت به قيام مى كرد. در همين حال فرياد مؤذّن بلند شد كه: اشهد انّ محمدا رسول الله. على (عليه السلام) به زهرا(س) فرمود: آيا دوست دارى اين فرياد خاموش شود؟ گفت: نه. حضرت فرمود: سخن من جز اين نيست».

/ 41