موضوع سوم كه مناسب است در اين بخش به آن بپردازيم , عوامل فاصله گرفتن عده اى از جوانان از مذهب و ارزش هاى مذهبى است .بـا وجـود نـهادينگى فطرت مذهبى و دست ناخورده بودن آن و اهميتش در زندگانى جوان , باز مـى بينيم جوانانى كه از مذهب ناخشنودند و تصور نادرست از مذهب و مسائل دينى دارند .روشن اسـت كـه چـنـيـن تـصورى , ريشه در فطرت آنان ندارد, بلكه عوامل خارجى باعث دورى آنان از مذهب شده كه بعضى از آن عوامل در ذيل ذكر مى شود:
الف ) وجود خرافات به نام دين
بـعـضـى مـواقـع از عده اى افراد مذهبى , كه فاقد بصيرت در مسائل دينى هستند, كارهايى ديده مى شود كه ريشه مذهبى ندارد, اما آنها آن را از مذهب مى دانند و كسى را كه منكر آن باشد فردى ضـد مـذهب مى شمارند, براى مثال : براى رواگشتن حاجت خود به درخت متوسل مى شوند و به آن , پـارچـه يـا نـخ مـى بندند, اگر كسى حين انجام دادن كارى عطسه اى كرد از كار مورد نظر, اجـتناب مى كنند .براى شفاى مريض خود به رمال متوسل مى شوند و براى مصون ماندن از چشم زخـم , اسـفـنـد دود مى كنند, فلان زمان يا فلان مكان را نحس مى دانند, براى اطلاع از حوادث آينده به فال و فالگير متوسل مى شوند و شبيه اين كارها, كه نه ريشه عقلى و علمى دارد و نه ريشه آسمانى و مذهبى , نه آيه اى دستور چنين كارهايى را به ما داده و نه روايتى آن را تاييد كرده است .