به مناسبت عيد سعيد غدير خُم
از خُم رسيده مژده كه جشن ولايت است
خُمِ خانه ولايت مولا گشوده شد
در صحنه غدير به فرمان كبريا
آرى علىّ، پسر عمّ و داماد مصطفى
زان چشمه زلال كه جوشيد در غدير
گفتار او شكوفه باغ فضيلت است
از زهد و جود و فضل و جوانمردى علىّ
اسلام آبرو ز دم ذوالفقار يافت
دين را نشان نصر درخشان ، ولايت است (19)
لبريز خم ز باده لطف و عنايت است
ساقى ز جاى خيز كه وقت سقايت است
در اهتراز پرچم شاه ولايت است
شايسته ولايت و امر وصايت است
اءنهار معرفت همه جا در سرايت است
رخسار او طليعه صبح هدايت است
در صفحه وجود هزاران حكايت است
دين را نشان نصر درخشان ، ولايت است (19)
دين را نشان نصر درخشان ، ولايت است (19)