2. بررسي ساختار جملات - فقه الحدیث نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فقه الحدیث - نسخه متنی

علي نصيري

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

3 ـ 1. توجه به مفاهيم واژه ها در عصر صدور

برخي از واژه ها در گذار زمان و متأثر از تحولات اجتماعي و فرهنگي از معاني نخستن فاصله گرفته و در مفاهيمي ديگر، يا مفاهيمي كه از نظر گستره مفهومي با معناي نخست دچار ضيق، يا سعه است، به كار رفته است. از اين جهت زبان را هماهنگ با فرهنگ ها داراي حيات، پويايي و قدرت تحول دانسته اند. گذشته از خوب، يا بد بودن اين تحول معنايي آنچه قابل اهميت است، توجه به عصر صدور اين واژه ها است. با پذيرش اصل تحول مفاهيم واژه ها كساني كه در سده هاي آتي نگاشته هاي اين عصر و سده را مطالعه مي كنند، مي بايست به اين اصل توجه كنند و مبادا كه واژه هايي تحول يافته را بر اساس مفاهيم عصر خود معنا كنند.

اين پديده درباره واژه هاي انعكاس يافته در متون ديني ؛ اعم از قرآن و حديث كه از عصر صدور تا روزگار ما گاه با تحوّلات زيادي روبرو بوده، كاملاً صادق است. از اين جهت در به دست آوردن مفاهيم آنها مي بايست به مفاهيم واژه ها در همان عصر صدور كه طبعاً مورد نظر صاحبان گفتار بوده توجه داشت. و به دست آوردن اين امر گاه با مراجعه به منابع لغت نيز ميسّر نمي گردد. از اين جهت بايد به نوع كار كرد واژه ها در ساير آيات و روايات نيز توجه داشت.

براي روشن شدن مدّعا نمونه اي از واژه هاي متحوّل را مورد بررسي قرار مي دهيم:

در قرآن كريم در آيه نفر تفقّه در دين به عنوان هدف مياني كوچ كردن براي تحصيل علم اعلام شده است، آنجا كه خداوند مي فرمايد: فلولا نفر من كلّ فرقه منهم طائفه ليتفقّهوا في الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلّهم يحذرون[1]. و شايسته نيست مؤمنان همگي كوچ كنند پس چرا از هر فرقه اي از آنان، دسته اي كوچ نمي كنند تا در دين آگاهي پيدا كنند و قوم خود را وقتي به سوي آنان بازگشتند بيم دهند ـ باشد كه آنان بترسند ؟

هم چنين در روايت مشهور نبوي درباره انتشار چهل حديث چنين آمده است:

من حفظ من امّتي اربيعن حديثاً ينتفعون بها بعثه الله يوم القيامه فقيهاً عالماً[2] ؛

هر كس از امّت من چهل حديث سودمند حفظ كند، خداوند او را در روز قيامت فقيه و عالم محشور مي كند.

حال وقتي به مفهوم فقه و تفقّه در دوران معاصر بلكه چند سده اخير مراجعه مي كنيم، در مي يابيم كه مقصود از اين واژه قدرت اجتهاد و استنباط در احكام شرعي و فروع ديني است. حال اگر اين معنا مقصود آيه و روايت فوق باشد، مفهوم آنها اين خواهد بود كه خداوند هدف از كوچ كردن به مراكز علمي ديني را دستيابي به اجتهاد مصطلح دانسته و مقصود از روايت نبوي آن است كه منتشر كننده چهل حديث به صورت مجتهد اصطلاحي محشور مي گردد. اما وقتي به مفهوم اين واژه در عصر صدور آنها مراجعه كنيم، در مي يابيم كه مقصود از آنها بصيرت در دين بوده و فقاهت در دين، تمام عرصه ها ؛ اعم از عقيده، اخلاق و احكام را در بر مي گيرد، نه اجتهاد در خصوص احكام شرعي را.

شيخ بهاء الدين عاملي در ذيل روايت نبوي مزبور چنين آورده است:

مقصود از فقه در گفتار پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم: بعثه الله يوم القيامه فقيهاً عالماً.... علم به احكام شرعيه علميه از روي ادله تفصيلي (معناي اصطلاحي فقه) نيست ؛ زيرا اين معنا، معناي نوپيدايي است، بلكه مقصود از آن بصيرت در امر دين است و فقه در احاديث بيشتر به همين معنا آمده است[3].

4 ـ 1. توجه به اصطلاحات خاص روايات

برخي از واژه ها با صرف نظر از معناي لغوي در زبان روايات و در مفاهيم خاصي به كار رفته اند كه به خاطر كثرت اين استعمال مي توان معاني ثانوي و اصطلاحي آنها را حقيقت شرعيه دانست. به دست آوردن چنين مفاهيمي با مراجعه به كتب لغت، يا عرف امكان پذير نيست و تنها راه دستيابي به آنها مراجعه مستقيم به كاركرد اين دست از واژه ها در متن روايات است. به عنوان مثال ميان كاركرد دو واژه ايمان و نفاق در فرهنگ قرآن و روايات تفاوت وجود دارد. ايمان در قرآن به مرتبه اي فراتر از اسلام و ابراز شهادتين ؛ يعني دستيابي به باور قلبي به غيب اطلاق شده است، چنان كه در اين آيه بدان تصريح شده است: قالت الاعراب آمنّا قل لم تؤمنوا و لكن قولوا اسلمنا و لمّا يدخل الايمان في قلوبكم[4].

باديه نشينان گفتند: ايمان آورديم، بگو: ايمان نياورده ايد، لكن بگوييد: اسلام آورديم. و هنوز در دل هاي شما ايمان داخل نشده است. و منافق در قرآن به كسي اطلاق مي شود كه به رغم پنهان ساختن كفر در باطن، در ظاهر خود را مؤمن معرفي مي كند. اما در اصطلاح روايات ايمان به معناي باور به امامت ائمه عليهم السلام است. در برابر، به كساني كه به امامت ائمه عليهم السلام ايمان نداشته باشند، منافق اطلاق شده است[5].

2. بررسي ساختار جملات

پس از نقش اساسي كه واژه ها در معنادهي ايفاء مي كنند، نوبت به چينش و نوع ارتباطي مي رسد كه واژه ها نسبت به يكديگر پيدا كرده و ساختار جملات را مي سازند. با توجه به اين كه در زبان عربي ساختار جملات از تنوع زيادي برخوردار بوده و هر يك از نوع چينش جملات در نوع معناي آنها مؤثّر است، دقت در اين امر كه با آگاهي گسترده از علم نحو و به كار بستن قواعد آن ميسور است، امري ضروري مي باشد.

اين امر اختصاص به احاديث ندارد، بلكه درباره قرآن نيز صادق است. به عنوان مثال در ذيل آيه شريفه و ما يعلم تأويله الا الله و الراسخون في العلم يقولون آمنّا به كلّ من عند ربّنا [6]. و تأويل آن را جز خدا و ريشه داران در دانش كسي نمي داند و آنان كه مي گويند: ما بدان ايمان آورديم، همه از جانب پروردگار است.

مباحث مفصّلي در نوع تركيب اين آيه ارائه شده است، برخي از مفسّران و نحويان عطف الراسخون في العلم بر الله را مطابق با قواعد نحوي دانسته، در نتيجه گفته اند كه راسخان در علم نيز از تأويل قرآن آگاه اند.

گروهي نيز آن را مخالف قواعد نحوي دانسته و نتيجه گرفته اند، كه آگاهي از تأويل متشابهات منحصر به خداوند است، يا آن كه براي اثبات آگاهي راسخان در علم از تأويل قرآن مي بايست از دليل ديگري كمك گرفت[7].

در روايت معروفي آمده است: انّ الله خلق آدم علي صورته از ظاهر اين روايت ـ بر اساس بازگشت ضمير صورته به الله ـ چنان كه مدافعان تشبيه و تجسيم مي گويند ـ استفاده مي شود كه خداوند آدم را بسان صورت خود آفريده ؛ پس خداوند نيز داراي قد و قامت و قواره است. سيد مرتضي در تبيين اين روايت مي گويد: ممكن است ضمير به جاي الله به آدم ارجاع شود كه در اين صورت معناي روايت اين است: خداوند آدم را بر صورتي كه با آن قبض روح مي شود آفريده است؛ يعني صورت آدمي از آغاز تا پايان حيات ثابت است. برخي نيز گفته اند: به رغم بازگشت ضمير به الله، اضافه،

تشريفيه است نه حقيقيّه ؛ نظير اضافه در آيه نفخت فيه من روحي[8] در اين صورت نيز تجسيم استفاده نمي شود[9].

3. توجه به زبان روايات

چنان كه گفته شد، روايات، منطبق با زبان عرف صادر شده و در زبان محاوره اي عرف و نيز در شعر و نثر پديده هايي ؛ هم چون مجاز، تشبيه، استعاره، تمثيل يا نمادگويي، حذف بخشي از گفتار با تكيه بر قرائن و..... وجود دارد، بي آن كه در فهم آنها دچار چالش جدي شويم. اگر مجموعه اي از گفتاري كه در يك روز با آن روبرو مي شويم را مورد توجه قرار دهيم مي بينيم كه حجم قابل توجهي از اين پديده ها در گفتار ما متداول است.

اين پديده ها در آيات قرآن نيز به صورت گسترده منعكس شده است. به عنوان مثال در آيه: ثم استوي الي السماء و هي دخان فقال لها و للارض ائتيا طوعاً او كرهاً قالتا اتينا طائعين[10]. سپس آهنگ (آفرينش) آسمان كرد و آن بخاري بود، پس به آن و زمين فرمود: خواه يا ناخواه بياييد. آن دو گفتند: فرمان پذير آمديم.

شماري از مفسران گفته اند: زبان اين آيه زبان تمثيل است ؛ يعني مخاطبه واقعي ميان خداوند با آسمان و زمين ـ كه جماد و فاقد شعور اند ـ، صورت نگرفته است، بلكه كرنش اطاعت پذيري كامل آنها به صورت زبان حال و در قالب گفت و شنود به تصوير كشيده شده است[11].

و نيز آياتي نظير و جاء ربّك و الملك صفاً صفاً. و فرمان پروردگارت و فرشته ها صف در صف آيند. و وجوه يومئذ ناظره الي ربّها ناظره[12]. در آن روز چهره هايي شاداب اند، به سوي پروردگار خود مي نگرند. به مجاز حذف تفسير شده است[13]. برخي از مفسران گفته اند: در اين دو آيه واژه رحمت حذف شده است. بدين ترتيب مقصود از آمدن خداوند آمدن رحمت اوست و منظور از نگريستن به خداوند نگريستن به رحمت اوست. بنابر اين از آيات جسمانيت خداوند به دست نمي آيد. در روايات نيز پديده هاي مجاز، تشبيه، استعاره، تمثيل و..... نيز به صورت قابل توجّه راه يافته است. به عنوان مثال در روايت معروف: لا صلاه لجار المسجد الا في المسجد ؛ براي همسايه مسجد نماز جز در مسجد روا نيست. گفته شده كه به خاطر دلالت مجاز حذف در آن راه يافته است. و صورت كامل روايت چنين است: لا صلاه كامله لجار المسجد الا في المسجد بنابر اين مقصود از اين روايت بطلان نماز همسايه مسجد در صورتي كه در خانه نماز بخواند نيست، بلكه به اين معناست كه نماز چنين شخصي فاقد كمال است نه فاقد شرط صحت[14].

و نيز در روايت معروفي درباره آفرينش عقل چنين آمده آست:

لمّا خلق الله العقل استنطقه، ثم قال له: اقبل، فاقبل، ثم قال له: ادبر، فادبر.


[1] - سوره توبه آيه 122.

[2] - عيون اخبار الرضا عليه السلام، ج 1، ص 41 ؛ بحار الانوار، ج 2، ص 153.

[3] - اربعين شيخ بهايي، ص 10.

[4] - سوره حجرات آيه 14.

[5] - مصباح الفقاهه، ج 5، ص 95 ؛ بحار الانوار، ج 29، ص 33.

[6] - سوره آل عمران آيه 7.

[7] - براي آگاهي بيشتر ر. ك: الاتقان في علوم القرآن، ج 3، ص 5 ؛ مفاتيح الغيب، ج 7، ص 188 ـ 189 ؛ التمهيد في علوم القرآن، ج 3، ص 38 ـ 42 ؛ الميزان، ج 3، ص 56.

[8] - سوره حجر آيه 29.

[9] - براي تفصيل بيشتر ر. ك: التوحيد، ص 103 ـ 104 ؛ شرح ملا صالح مازندراني، ج 3، ص 196 ـ 198 ؛ بحار الانوار، ج 4، ص 11 ـ 15.

[10] - سوره فصّلت آيه 11.

[11] - براي آگاهي بيشتر از ديدگاه مفسران در اين زمينه ر. ك: اطيب البيان، ج 11، ص 416 ؛ مخزن العرفان، ج 7، ص 315 ؛ مجمع البيان، ج 5، ص 6 ؛ التبيان، ج 9، ص 109 ؛ الميزان، ج 17، ص 387 ؛ تفسير نمونه، ج 2، ص 227.

[12] - سوره قيامت آيه 22 و 23.

[13] - براي تفصيل بيشتر ر. ك: التمهيد في علوم القرآن، ج 3، ص 92 ـ 97 و، ص 112.

[14] - ر. ك: تذكره الفقهاء، ج 1، ص 170 ؛ ذكري الشيعه، ص 267 ؛ عدّه الاصول، ج 3، ص 10.

/ 4